بنا بر متون دینی زرتشتی و کتب تاریخی- اسطورهای قدیم، زرتشت در بلخ ظهور کرد و توانست گشتاسب، پادشاه اسطورهای کیانی را به آیین خود علاقهمند سازد و بدین ترتیب، بلخ، مرکز آیین زرتشتی شد و بنای آتشكدههای مهمّی همچون آتشكدة نوشآذر، بر ارج و اهمیّت دینی آن افزود. سرزمین بلخ در سنگنبشتههای دوران هخامنشی، «باختری» نامیده شده و در متون اوستایی، «باخذی/ بخذی» خوانده شده است. طی دوران هخامنشیان، باختر، مهمترین ساتراپی شرق امپراتوری هخامنشی بود. بعد از سقوط این امپراتوری به دست اسکندر مقدونی در ۳۳۱ پیش از میلاد، باختر ـ که اکنون در زبان یونانیها باکترا نامیده میشود ـ، مرکز یک دولت بزرگ یونانی- باختری به نام باکتریا شد که تقریباً دو قرن به حیات خود ادامه داد.
با گسترش دین بودایی به نواحی بلخ در دوران امپراتوری کوشانی و بنای معبد مهمّ «نوبهار» در این شهر، بلخ به مرکز تبلیغ و ترویج این آیین تبدیل شد. مبلّغان بودایی بلخ، تحت حمایت کنشکا، امپراتور بزرگ کوشانی، آیین بودا را در ماوراء النهر، ترکستان و حتّی چین رواج دادند و به همین دلیل، شهر بلخ، سالانه پذیرای زائران بودایی هندی، چینی و ترک و محلّ تلاقی تمدّنهای بزرگ جهان قدیم گردید. به همین دلیل، وقتی هیوان تسانگ، زائر بودایی چینی، در قرن هفتم میلادی به افغانستان آمد، بلخ را به خوبی میشناخت. تحوّل تدریجیِ نام این سرزمین از «بخذی» اوستایی یا «بهل/ بهلیکه» سنسکریت به «بلخ» در متون دوران اسلامی، نیز احتمالاً طی همین دوران اختلاط و ارتباط اقوام مختلف در سرزمین بلخ در قرنهای دوم تا هفتم میلادی روی داده است.
بعد از ورود اسلام به خراسان، نه تنها از اهمیّت بلخ کاسته نشد، بلکه این شهر به مرکز پرورش فقها، عارفان، دانشمندان و شاعران بزرگ مسلمان تبدیل گردید. در فرهنگ و تمدّن اسلامی، منطقة بلخ، جایگاه ویژهای دارد و اُمّ البلاد، قبّة الاسلام، دار الفقاهه و دار الاجتهاد خوانده شده است. طی قرنهای سوم،