خدمت یك روزه داشت تا سال آینده و دیگر، بر سر خدمت نمیشد. و گفته میشد كه وقتی به وسیلة باد، پرچمهای بسیار بزرگ آن افراشته میشد و به اهتزاز در میآمد، از ترمذ ـ كه در دوازده فرسخی آن بود ـ مشاهده میشد(!) پردهدار بزرگ نوبهار را برمك گفتند؛ یعنی كه او در مكّه و والی مكّه (برمكه) است. بدین گونه هر كس از آنان را كه بر نوبهار گمارده میشد، برمك مینامیدند.
پادشاهان چین و كابلشاهان به همان عقیده گروش داشتند و هر گاه به نوبهار میآمدند، بت بزرگ را سجده میكردند. بدین سان زمینهای گرداگرد نوبهار و هفتصد جوی آب و روستایی در طخارستان به نام زوان را ـ كه هشت فرسنگ در چهار فرسنگ بود ـ از آنِ برمك كردند. مردمان این روستا همه بردگان بودند و پیوسته برمكی پس از برمكی، سرپرست آن روستا میشد، تا به روزگار عثمان بن عفّان كه خراسان گشوده گشت. در آن هنگام، پردهداری نوبهار از آنِ برمك پدر برمك پدر خالد بود. او را با گروگانها نزدیك عثمان فرستادند. برمك وارد مدینه شد و خواهان اسلام گشت و مسلمان شد و عبد الله نامیده شد».۱
ابو منصور محمّد دقیقی بلخی، شاعر سدة چهارم، در شاهنامه خود جایگاه نوبهار را در داستان کنارهگیری لهراسپ از تاج و تخت ایران و واگذاری آن به پسرش گشتاسپ، چنین به نظم کشیده است: