سابقه نداشته است. از دلایل نقل این گونهای در این کتاب را میتوان سرعتبخشی در تألیف و صرفهجویی در نوشتافزار دانست. همچنین صدوق در ایلاق از کتابخانة غنی خود محروم بوده است و طبیعتاً این روایات را به مدد حافظة خویش و ۲۴۵ کتاب تألیفیاش که همراه داشته، نگاشته است.
گذشته از روایاتی که صدوق سند آنها را در مشیخه آورده، تعدادی از روایات نیز در کتاب دیده میشود که مرسلاند و منبع و اسناد آنها در مشیخه نیامده است. بیتردید، شخصیتی مانند صدوق که روایات را همواره مسند نقل میکند، اگر به سند آنها دسترسي داشت، کوتاهی نمیکرد و با سند کامل گزارش میکرد؛ امّا از آن جا که وی در دوردستترین بلاد اسلامی، این اثر را خلق کرده است، تنها از حافظة خویش و معدود آثاری که همراه داشته، روایت آورده است و از سوی دیگر، به صدور حتمی روایات مرسل موجود در اثر هم اطمینان داشته، لیکن اسناد آن را فراموش کرده بوده است.
بنابراين صدوق بايد حداقل چهار سال متوالی (۳۶۸ ـ ۳۷۲ق) در منطقة ایلاق ماندگار شده باشد تا ابو عبد الله نعمت، ۲۴۵ کتاب او را استنساخ و چه بسا بر شیخ (و یا بالعکس) قرائت کرده باشد. از سوی دیگر، شیخ نیز فرصت گردآوری، تبویب و نگارش حدود شش هزار روایت را در ۶۶۶ باب۱ در چهار مجلّد و سپس تدریس کامل آن را یافته باشد. شاید یکی از دلایل آن که نجاشی، او را سرشناس شیعه در خراسان میشمارد، همین حضور تقریباً درازمدّت وی در مناطق ماوراء النهر بوده باشد.
تألیفات: شیخ الطائفه در كتاب الفهرست خود مینویسد كه تعداد کتابهاي صدوق، حدود سیصد تصنیف است. نجاشی نیز او را صاحب کتابهاي بسیار دانسته است۲ و از ذكر تعداد، خودداری كرده است. اسامی کتابهاي وی را ابتدا از رجال نجاشی و سپس در ادامة آنها از فهرست طوسی بیان میكنیم. برای