افرادی كه با عبارت غلمان العیّاشی (و یا اصحاب العیّاشی) معرفی شدهاند، راویانی نیكو و ممدوح بودهاند و این عبارت، بیانگر آن است كه وی از عالمان والامقام بوده است، مانند ابو عمرو كشّی صاحب كتاب رجال.
گفتنی است كه كلمات غلمان، اصحاب و احداث در رجال (تقریباً) به یك معناست و البته خصوصیت ادبپذیری و دانشآموختگی در واژة غِلمان، بیشتر است؛ چه بسا نوعی تربیت از نوجوانی را نیز دربر بگیرد.
كشّی، متنی را در بارة هشام بن ابراهیم عباسی به نقل از امام رضا علیه السلام آورده كه چنین است: «هو (یعنی العباسی) من غِلمان أبی الحارث ـ یعنی یونس بن عبد الرحمن ـ و أبو الحارث من غلمان هشام، و هشام من غلمان أبی شاكر، و أبو شاكر زندیق».
این متن، گویای تأثیرپذیری قابل توجّه در واژة غلمان است. به بیان دیگر، گویا تنها به كسانی غلمان یك استاد میگفتند كه تأثیر به سزایی از استادش گرفته باشد و معمولاً افراد بزرگ و مشهوری كه دارای نوعی تفكّر ویژه بودند، دارای غلمانهایی بودهاند، مانند یونس بن عبد الرحمان و هشام. میدانیم که این افراد، دارای تفكّراتی ویژه در كلام و رویكردهایی در فقه بودهاند. به احتمال قوی، عیّاشی نیز ـ كه به شهادت كتب رجال، اصحاب و غلمانهای متعدد داشته است ـ دارای نوعی بینش ویژه بوده است. از سوی دیگر، كسانی كه به عنوان غلمان فردی در رجال معرفی شدهاند، به نوعی نامشان با آن استاد آمیخته و همواره به استادشان شهره و شناخته میشدند. چنانچه كشّی در توصیف احمد بن عبد الله الكرخی نقل میکند كه: «كان كاتب إسحاق بن إبراهیم فتاب و أقبل علی تصنیف الكتب، وكان أحد غلمان یونس بن عبد الرحمن رحمه الله ویعرف به».۱