غرب، وجود داشتهاند. نباید از نظر دور داشت كه پراكندگی جغرافیاییِ حضور شیعیان در تمام دورهها یكسان نبوده است. از این رو، گاه مكانی كه سالها بلكه سدههای متمادی، موطن شیعیان بوده، به طور كلّی از حضور شیعه تهی شده است. گاه نیز عكس آن، رخ نموده است.
در دوران معاصر، پژوهشهایی در بازشناسی و جریانشناسیِ محدّثان یك منطقة جغرافیایی، سامان یافته است. در گام نخست، «مستشرقان» پیش از مسلمانان به این گونه پژوهشها رویِ خوش نشان دادند و سپس این شیوة پژوهشی در میان اهل سنّت، گسترش یافت و در دهههای اخیر، میان شیعیان نیز شایع شده است.
خوشبختانه، امروزه نخست در نظامهای دانشگاهی ایران و سپس در حوزههای علمیه، پژوهشهایی در راستای جریانشناسی محدّثان، بررسی حوزهها و مكاتب حدیثی و... در سطح پایاننامههای ارشد و رسالههای دكتری، در حال شكلگیری اند و در بعضی از رشتهها عناوین دروسی همافق با حوزهها و مكاتب حدیثی، تعبیه شده است. تعداد اندکی از این گونه پژوههها نیز تا كنون منتشر شدهاند.
حقیقتْ آن است كه بسیاری از این پژوهشها در نخستین مراحل پژوهشی قرار دارند و مؤلّفانِ این گونه آثار، بیشتر به گردآوری اسامی محدّثانْ همت گماشتهاند و كمتر به تحلیلهای جریانشناسانه و تاریخ حدیثی پرداختهاند. اگر چه شاید این شیوة پژوهش در گام نخست، ناكارآمد و ناچیز جلوه كند، ولی باید بدانیم كه همواره تحلیلها بر دانستههای ما استوارند. وقتی ما از كمّیت حضور یا عدم حضور حدیثپژوهان در یك منطقه بیخبریم، چگونه میتوانیم تحلیلی درست و مقبول ارائه كنیم؟! سوگمندانه باید گفت اطلاعات ما حتّی از حضور محدّثان یا آثار حدیثیِ شیعه در بسیاری از مناطق مهم، بسیار اندك و ناچیز است.