163
تاریخ حدیث شیعه در ماوراء النهر و بلخ

تنها درخواست او را اجابت مي‌کند، بلکه اجازة نقل روایت از دویست و چهل و پنج کتاب خود را نیز به وی عطا می‌کند و ابو عبد الله نیز آنها را استنساخ می‌کند.

در پایان کتاب من لا یحضره الفقیه، عبارتی آمده که قابل توجّه است:

«یقول محمّد بن علی بن [الحسین بن] موسی بن بابویه القمی مصنّف هذا الكتاب: قد سمع السید الشریف الفاضل أبو عبد الله محمّد بن الحسن العلوی الموسوی المدینی المعروف بنعمة أدام الله تأییده و توفیقه و تسدیده هذا الكتاب من أوّله إلی آخره بقراءتی علیه، ورویته عن مشایخی المذكورین و ذلك بأرض بلخ من ناحیة إیلاق، وكتبت بخطّی حامداً لله و شاكراً و علی محمّد و آله مصلّیاً و مسلماً، آمین یا رب العالمین».۱

در پانوشت همین مطلب به نقل از یکی از نسخ خطی، شیخ صدوق تاریخ قرائت را ذی قعدة سال ۳۷۲ق دانسته است: «و ذلك فی ذی القعدة من سنة اثنتین وسبعین وثلاثمائة»۲.

از سوی دیگر گفته شد که حرکت صدوق به سوی بلخ و ماوراء النهر در سال ۳۶۸ق بوده است. بنا بر اين به نظر می‌رسد که جناب صدوق در طول این چهار سال، در مناطق ماوراء النهر و بویژه منطقة ایلاق بوده است و کتاب شریف من لایحضره الفقیه را در ایلاق تدوین و در همان شهر نیز از ابتدا تا انتها برای جناب ابو عبدالله نعمت قرائت می‌کند. احتمالاً تدوین کتاب بین دو تا سه سال به درازا کشیده شده و قرائت آن نیز بین یک تا دو سال انجام شده است.

بعضی از شواهد موجود در کتاب نیز مؤیّد آن است که صدوق این کتاب را در خارج از موطن اصلی‌اش نگاشته است؛ چه این که تقریباً تمام روایات در دیگر آثار شیخ صدوق با سند کامل آمده است، ولی در کتاب من لایحضره الفقیه برای نخستین بار، روايات به شيوة ویژه‌ای، بدون سند در صفحات اصلی و با تکیه به مشیخه ـ ذکر اسناد در پایان جلد آخر ـ آمده است. اگرچه این شیوه بعدها توسط شیخ طوسی در تهذیبین پی گرفته شد، ولی ظاهراً پیش از صدوق،

1.. همان، ج۴، ص۵۳۸ ـ ۵۳۹.

2.. همان، ص۵۳۹ (پانوشت).


تاریخ حدیث شیعه در ماوراء النهر و بلخ
162

ایلاق: در مدّت اقامت در این شهر، صدوق از این اساتید حدیث شنیده است:

شیخ ابو الحسن محمّد بن عمرو بن علی بن عبد الله البصری،۱ شیخ ابو نصر محمّد بن حسن بن ابراهیم كرخی كاتب،۲ شیخ ابو محمّد بكر بن علی بن محمّد بن فضل حنفی شاشی حاكم،۳ و شیخ ابو الحسن علی بن عبد الله بن احمد اسواری.۴

همچنین عالم برجستة ایلاق و بزرگ سادات علوی، ابو عبد الله محمّد بن حسن موسوی معروف به نعمت، برای استفاده از شیخ صدوق نزد ایشان می‌آید.۵

شیخ صدوق از همنشینی با وی مسرور می‌شود و از این رفاقت در دیباچة کتاب من لایحضره الفقیه به نیکی یاد می‌کند. ابو عبد الله نعمت ـ که عالمی از نسل امام علی علیه السلام است ـ، فردی متدیّن، پرهیزگار و متخلّق به اخلاق و آداب بوده است.

او در حضور صدوق، از پزشک بزرگ معاصرش یعنی محمّد بن زكریا رازی (م۳۶۴ق) یاد می‌کند۶ و كتاب من لا یحضره الطبیب رازی را می‌ستاید و می‌گوید به درستي که نویسنده، حقّ مطلب را در کتابش ادا کرده است و کتاب او برای هر آن کس که از دسترسی به پزشک محروم است، کفایت می‌کند. ابو عبد الله نعمت، آن گاه از صدوق درخواست می‌کند که کتابی جامع در فقه (در بارة حلال و حرام و شرایع و احکام) به شيوة تألیف رازی تدوین کند و نامش را من لا یحضره الفقیه بگذارد تا این کتاب برای نعمت، کتاب مرجع و قابل اعتماد باشد.۷

شیخ صدوق وقتی تشنگیِ او را درمی‌یابد و اهلیت علمیِ وی را درک می‌کند، نه

1.. الخصال، ص۲۰۸ ـ ۲۰۹.

2.. عیون أخبار الرضا علیه السلام، ج۱، ص۱۵۵ ـ ۱۵۶.

3.. كمال الدین و تمام النعمة، ص۲۹۲.

4.. همان، ص۲۹۲ ـ ۲۹۳.

5.. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲ ـ ۳.

6.. این جریان باید حدود چهار سال پس از وفات رازی اتفاق افتاده باشد.

7.. کتاب من لا یحضره الفقیه، ج۱، ص۲ ـ ۳.

  • نام منبع :
    تاریخ حدیث شیعه در ماوراء النهر و بلخ
    سایر پدیدآورندگان :
    مهدی غلامعلی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1393
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 38712
صفحه از 356
پرینت  ارسال به