۷. این باور که قرآن همه چیز را تبیین میکند؛
۸. گونههای آیات، معنای باطنی و تأویل و انواع زبان و راههای مختلف قرائت متن ( قرائات). کاشانی در اینجا همچنین از این اندیشه بحث میکند که قرآن به هفت خوانشِ ممکن ( اَحرُف) نازل شده و میگوید این سخن یا به انواع آیات (مثل اوامر، سرزنشها، داستانها، و غیره) اشاره دارد، یا به هفت سطح از معانی باطنی برای قرآن؛
۹. این باور که قرآن همانند دیگر کُراسههای مقدس در رمضان نازل شده است؛
۱۰. نقش قرآن به عنوان یک شفیع در روز قیامت، همچنین پاداش حفظ و قرائت قرآن؛
۱۱. قرائت قرآن و رفتار شایسته نسبت به قرآن، توضیحِ اینکه قرائت حقیقی فقط زمانی واقع میشود که خواننده ”قلبی خاضع، جسمی پاک، و مکانی کاملاً خلوت داشته باشد؛ زیرا در این حال است که خواننده از طریق پذیرش برکات خدا و شگفتیِ اشارات او، شیرینی گفتوگو با خدا و حلاوت آگاهی از لطف او و مقام او را درک میکند. و هنگامی که خواننده از این جام باده بنوشد، هیچ حالتی را بر این حالت (حال) و هیچ دمی را بر این دم (وقت) ترجیح نخواهد داد. سهل است، که تمامی [دیگر] طاعات و عبادات را رها خواهد کرد، چراکه در درون او گفتوگویی صمیمانه (مناجات) با خداوندش، بدون واسطه، برقرار است."۱ ۲ او آنگاه سخنی از امام جعفر صادق[[ع]] به این مضمون نقل میکند: ”سوگند به خدا، همانا خدا خود را در گفتارش به مخلوقاتش نمایانده است ( تَجَلّی)، اما آنها نمیبینند."
۱۲. توضیح جنبههای فنی این تفسیر، چگونگی قضاوت بین حدیث متعارض، و توضیح اینکه چرا نویسنده، علیرغم تفاوت مذهب، گاهی به تفسیر بیضاوی اشاره خواهد کرد؛ کاشانی به خواننده هشدار میدهد که از این امر تعجب نکند، زیرا ”هر مذهبی، حتی مذهب آنان، دانشی دارد که شاید مفید باشد... در گفتههای آنان، همان چیزی مضمر است که ما آن را از طریق عشق صادقانه یافتهایم."۳ ۴
بدین طریق، دیدگاهی الاهیاتی که بر شخصیت امام تمرکز دارد (به همراه موضوعات مناقشهبرانگیزی مانند ماهیت تحریفشده «قرآنی که نزد ماست») به هرمنوتیک شیعه
1.. فیض کاشانی، الصافی، ص۷۳.
2.گفتنی است فیض کاشانی کل این مطالب را به علاوۀ جملۀ بعدی از مصباح الشریعه به نقل از امام صادق (ع) نقل کرده است. (و.)
3.. Adapted from Lawson, ibid, pp. ۱۸۰-۸۶.
4.به نظر میرسد نویسنده در اینجا دچار بدفهمی شده و چون کلمۀ «الاسرار» (به معنای اسرارِ مگو) را مخفف «انوار التنزیل و اسرار التأویل» (نام تفسیر بیضاوی) پنداشته، همۀ ضمایری را که به اهل بیت بازمیگشته، به اهل سنت برگردانده و ازاینرو معنای عبارتِ زیر را بهکلی وارونه کرده است: «وربما یحوجنا تمام الکشف إلی المقصود إلی ذکر من الأسرار فمن لم یکن من أهله فلا یبادر بالإنکار ولیترکه لأهله فإن لکل أهلا وذاک أیضا من مخزون علمهم الذی استفدناه من عباراتهم ومکنون سرهم الذی استنبطناه من إشاراتهم بإخلاص الولاء والحب وبمصاص المخ واللب ولله الحمد». لاوسن در مقالۀ دیگرش، که در اینجا بدان ارجاع میدهد، این عبارت را، به غلط، چنین ترجمه کرده است: «گاهی برای رسیدن به مقصود، ضرورت دارد که چیزی از الاسرار (تفسیر بیضاوی) برگیریم، هرچند مرا کاری با آن ملت نیست. اما بر این موضوع خرده مگیرید؛ چراکه هر ملتی، حتی آنان، دانشی دارند که میتواند مفید باشد ... و آنچه در گوهر بیانات آنان نهفته است، همان چیزی است که ما از طریق عشق خالصانه یافتهایم ... و حمد خدا راست». (و.)