93
تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی

خدا و اهل بیت[[ع]] معنای حقیقی را می‌‌دانند، و دیگر افراد باید بر طبق این اصلِ سلسله‌‌مراتبی جهاد بلیغ بورزند تا معناهایی را کشف کنند که برای خود آنان وجودی‌‌ترین مفهوم را دارد؛ قطعاً این کار باید در کنار پیروی از دستورالعمل‌‌های موجود در گزارش‌‌های تفسیریِ منقول (اخبار) در سنت شیعی انجام شود.

در دوران صفوی، بسیاری از روش‌‌های هرمنوتیکیِ پیش‌‌گفته تثبیت شدند و حمایت از این روش‌‌ها از دو سوی بسیار متفاوت آغاز شد: ۱. سنت شیعی فلسفه (حکمت)؛ و ۲. پیکره‌‌متنِ اخبار شیعی که در این دوره با دقت مقابله، تجمیع و دسته‌‌بندی شدند. فلسفه، ‌‌که در این محیط پرورده و به کار بسته شده بود، کمک کرد تا تعداد بیشتری از عناصر فراعقلی که در قرآن و حدیث یافت می‌‌شدند فهمیده شوند؛ عناصری مانند معاد جسمانی، بازگشت امام غایب، و معراج پیامبر. برای مثال، ملاصدرا (د. ۱۰۵۰/۱۶۴۰) در کنار نوشتن تفسیر بر تعدادی از سوره‌‌های قرآن، شرحی مفصل بر کافی کلینی نوشت که در آن تلاش کرد در پس عقایدِ به‌‌ظاهر غیرعقلی، معنای فلسفیِ باطنی بیابد. این امر موجب شد که به واسطه حکمت، بسیاری از پیش‌‌فرض‌‌های تفسیریِ پیشابویه‌‌ای به‌‌نوعی احیا شوند که بازتعریف هویت جامعه شیعه اثناعشری را در پی داشت. در این زمان، هرمنوتیکِ قدیمی که زمانی نادیده گرفته شده بود یا مذموم انگاشته می‌‌شد دوباره جایگاه نخست را به دست آورد. گرچه قدرت، ثروت و استقلال سلسله صفوی قلمرویی امن برای تبلیغ این اندیشه‌‌های بنیادگرایانه فراهم آورده بود، اما تحولاتِ فلسفیِ وابسته نیز در این بازیابیِ جایگاهْ اهمیتی کلیدی داشتند. مهم‌‌ترینِ این تحولات به رسمیت شناختن عالَم مِثال ـ قلمرو واقعی روح، که از جهانِ معمولِ پدیده‌‌ها واقعی‌‌تر است ــ بود که در آن امور فراعقلی، همچون حیات مستمر امام غایب و معراج پیامبر، دیگر جزء ملزومات دینداری خشک و خالی نبودند. اکنون حکمت، که بزرگ‌‌ترین پژوهنده آن ملاصدرا بود، پایه عقلانیِ خدشه‌‌ناپذیری برای این باورها فراهم آورده بود.

این مرحله هرمنوتیکی به بهترین شکل در آثار مختلف ملا محسن فیض کاشانی (د. ۱۰۵۸/۱۶۸۰)، شاگرد برجسته و داماد ملاصدرا، به تصویر درآمده است. فیض کاشانی در رساله فلسفی‌‌اش، کلمات مکنونه (صص۷۰-۷۳)، یکی از بهترین تبیین‌‌ها را درباره عالَم


تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
92

‌‌گسترش و پرورش اصول جدید هرمنوتیکی در تشیع همچنان ادامه یافت، به‌‌ویژه از زمان یحیی سهروردی (د. ۱۱۹۱م) که به واسطه او رویکردی عرفانی یا فرالفظی به متون مطرح گشت، رویکردی که شامل تأملات فلسفی درباره عالم مُثُل (عالم المثال) نیز می‌‌شد. عالمان بزرگ شیعه، مانند میثم بَحرانی (د.ح. ۶۸۰/۱۲۹۰)، حیدر آمُلی (د. بعد از ۷۸۷/۱۳۸۵)، و ابن ابی جمهور (د. بعد از ۹۰۵/۱۴۹۹)، عمیقاً تحت تأثیر صوفی سرشناس، ابن عربیِ‌‌ اندلسی (د. ۶۳۸/۱۲۴۰) بودند. آنان در آثار ابن عربی حقیقت تشیع را بسط‌‌یافته و تبیین‌‌شده می‌‌دیدند. ازاین‌‌رو درحالی‌‌که در آثار پیشین، اصطلاحی مانند باطني به کسی اشاره داشت که در قرآن ارجاعاتی به یک رمز پنهانی می‌‌دید که به کار تبیین وضعیت موجود می‌‌آمد و در عین حال، دیگر مدعیان مرجعیت دینی را نیز تأیید می‌‌کرد، اما همین اصطلاح کم‌‌کم معنای متفاوتی پیدا کرد و در این زمان، باطني به باطنِ خواننده متن اشاره داشت نه باطنِ متن (و شاید حتی به هر دو اشاره داشت). بدین ترتیب، تأملات الاهیاتی و فلسفی شیعه، در کنار تصوف، به یکی از سنت‌‌های بزرگی تبدیل شد که چنین هرمنوتیکی در بستر آن به رشد خود ادامه می‌‌داد. بر همین مبنا است که، برای مثال، عرفان‌‌پژوه فرانسوی هانری کُربَن۱ از اصطلاح «ناشنوایی هرمنوتیکی»۲ استفاده می‌‌کند تا به ناتوانی در شنیدنِ آهنگِ مواجهه میان کُراسه [[=متن مقدس]] و خواننده اشاره کند؛ امری که در طی رشد معنوی فرد در خلالِ سطوح هرمنوتیکیِ مختلف رخ می‌‌دهد.

صوفی ایرانی علاء الدوله سمنانی (د. ۷۳۷/۱۳۳۶) از نمایندگان تأثیرگذار در این سنت عرفانیِ تفسیر است. گرچه او خود شیعه نبود، هرمنوتیکش تأثیر بسیاری بر مفسران شیعه گذاشت؛ به‌‌ویژه شیوه‌‌اش در خوانشِ قرآن بر اساس «هفت پیامبر وجود آدمی».۳ بر اساس این روش، سلسله آدم[[ع]] تا محمد[[ص]] نوعی صعود هرمنوتیکی را ترسیم می‌‌کند و بر این مبنا از خواننده می‌‌خواهد تا با کمک گرفتن از قدرت‌‌های پیامبرانه درونی و شخصیِ خودش، مکرر در مکرر تمام تلاشش را برای تأمل در آیات الاهی به کار ببندد. مفسران شیعه تحت تأثیر سمنانی، شروع به استفاده از این‌‌گونه درجه‌‌بندی‌‌ها و سلسله‌‌مراتب کردند تا همین پیام را نشان دهند که کُراسه [[=قرآن]] بیش از یک سطح از معنا دارد.۴ از نظر شیعیان، فقط

1.. H. Corbin, En Islam Iranien, ۴ vols., Paris, ۱۹۷۱-۷۲, I, p. ۱۴۸ [[ب.ت: کربن، چشم‌اندازها]].

2.hermeneutic deafness

3.سمنانی به وجود «لطائف انسانیه» معتقد است و آنها را هفت رکن لطیف یا هفت پیامبر وجود آدمی می‌شمارد؛ این لطایف عبارت‌اند از: «لطیفۀ قالبیه»، «لطیفۀ نفسیه»، «لطیفۀ انائیه»، «لطیفۀ سریّه»، «لطیفۀ خفیه»، «لطیفۀ روحیه» و «لطیفۀ حقیه» که هر کدام را متعلق یا وابسته به یک پیغمبر می‌داند: آدم، نوح، ابراهیم، موسی، داوود، عیسی و محمد (ص). رک: هانری کُربَن، اسلام ایرانی. (م.)

4.سمنانی (۷۳۷ق) بسیار متأخرتر از آن است که بتوان گفت تفسیر شیعه متأثر از او بوده است.

  • نام منبع :
    تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
    سایر پدیدآورندگان :
    به کوشش محمدعلی طباطبایی و جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 11465
صفحه از 416
پرینت  ارسال به