به او نسبت دادهاند، احمد بن محمد الهَمَذانی، مشهور به ابن عقده (د. ۳۳۳/۹۴۴) است.۱ به این آثار میتوان تفسیر الحِبَری (تحقیق م. ر. الحسینی، بیروت، ۱۴۰۸/۱۹۸۷) نوشته حسین بن حَکَم الحِبَری (د. ۲۸۶/۸۹۹) را افزود که احتمالا نماینده مرحله اولیه از سنت تفسیری زیدیه است. سرانجام آنچه در خور ذکر است فتح القدیر نوشته محمد بن علی بن محمد شوکانی (د. ۱۲۵۰/۱۸۳۴)، یکی از مشهورترین و پرکارترین نویسندگان متأخر زیدی، است.
و اما درباره سنت تفسیری غُلات (مانند دروزیه و نُصَیریه)، هرچند قرآن به طور گسترده و بهوفور در نگاشتههای مقدسشان نقل میشود، هیچ شاهدی بر وجود اثری تفسیری، به آن معنا، که توسط این گروه نوشته شده باشد، وجود ندارد.
نکات پایانی و جمعبندی
به نظر میرسد ازآنجاکه شیعه مایل نبود گام بلندی برای ارائه نسخه جایگزینی بر تِکْسْتوس رِسِپتوسِ قرآن [[=متن رایج و مقبول قرآن]] بردارد، راه دیگری را برگزید و آن استفاده از سنت تفسیریاش بود. از طریق این سنت تفسیری، شیعه قادر بود شکاف میان خودانگارهاش (یعنی برتری بر دشمنانش) و جایگاه پایینی را که در عالَم واقع داشت، پر کند. شیعیان از طریق تفسیر تمثیلی میتوانستند از حقایقی پرده بردارند که بنا بر ادعایشان در قرآن به آنها اشاره شده بود. مفسرانِ شیعی معتقدند عجیب نیست که در قرآن بهصراحت مطلبی راجع به اسلام شیعی و دشمنانش نیامده است؛ چون آنان که از معرفتِ پنهانْ آگاه، و با آنچه وحی شده آشنایند ـ یعنی امامان ــ میدانند که چگونه حقایق را از کتاب خدا برآورند. در این زمینه حدیثی منسوب به علی[[ع]] و نقلشده توسط احمد بن ابی طالب طَبرِسی (د. اوایل قرن ششم/دوازدهم) آگاهیبخش است که تقسیمی سهبخشی از قرآن تصویر میکند:
خدا در گستره مهربانی و دلسوزیاش نسبت به مخلوقاتش (بِسِعَةِ رَحمَتِهِ وَرَأفَتِهِ بمَخلوقاتِهِ) و با علم به اینکه تحریفکنندگانِ سخنانش در کتاب الهی دست خواهند برد، سخنانش [در قرآن] را به سه بخش تقسیم کرد: یک بخش هم برای عالمان و هم برای جاهلان فهمیدنی است؛ بخش دیگر تنها برای آنانکه ذهنی پاک، حسی لطیف و تشخیصی درست دارند، از میان آنان که خدا دلهایشان را برای اسلام گشوده است (ممَّن شَرَحَ اللهُ صَدرَهُ لِلإسلام) دارند، دریافتنی است؛ و یک