تفسیر به مثابه یک ژانر، و تفسیر در منابع غیرتفسیری
سنت تفسیر قرآن در شیعه، بهویژه در فرقههای امامی و زیدی، شامل سه گونه است:
الف) تألیفهای تفسیری تمامعیار که به دو گونهاند:
۱. تفاسیر کامل، که در آنها کل متن قرآن آیهبهآیه تفسیر شده است.
۲. تفاسیری که تنها بر موضوعات شیعی تمرکز دارند و معمولا آیاتی را که ربط خاصی به تشیع ندارند، به سکوت برگزار میکنند.
ب) رسالههای کوچک در تفسیرِ یک یا چند سوره خاص.۱
ج) تألیفهای غیرتفسیری، دربرگیرنده ژانرهای مختلفی در نگاشتههای دینی. در این آثار، اعم از اینکه عقیدتی، فقهی، تاریخی و یا در موضوع دیگری باشند، عبارت قرآنی گاهی صرفا شاهد مثالی است که نویسنده از آن برای تأیید استدلالش استفاده میکند، و گاهی محوری است که کل بحث حول آن میگردد. برای مثال تألیفهای حدیثی نخستین در امامیه آکنده از مطالب تفسیری هستند. نمونههایش بصائر الدرجات ابو جعفر محمد صفار قمی (د. ۲۹۰/۹۰۲-۹۰۳) و الکافی هستند که اوّلی اثری عقیدتی در قالب روایاتِ نقلشده از امامان، و دومی اثر حدیثی برجسته امامی است که کلینی آن را گرد آورده است. شبیه به اینها اساس التأویل قاضی نعمان (د. ۳۶۳/۹۷۴) است. هرچند عنوان آن حاکی از آن است که تألیفی تفسیری باشد، در واقع اثری عقیدتی است که بر نقش پیامبران و امامان در باور اسماعیلی تمرکز دارد. تفصیل این مفاهیم حول صدها آیه قرآنی میگردد و بیشک کل اثر میتواند چون بنیانی برای توصیف روشها و محتوای هرمنوتیک اسماعیلی به کار گرفته شود.
خصیصهای که میان سنت تفسیری امامی و زیدی از یک سو، و سنت تفسیری اسماعیلی از سوی دیگر، تمایز ایجاد میکند این است که در اسماعیلیه هیچ اثر تفسیری جامعی وجود ندارد که قرآن را آیهبهآیه تفسیر کرده باشد. اینکه چگونه میتوان میانِ فراوانیِ مطالبِ قرآنی در نگاشتههای اسماعیلی و نبودِ تفاسیر جامع در این فرقه جمع کرد، با توجه به برخی اصول اساسی اسماعیلیان واضحتر میشود. دو تبیین احتمالی برای این مغایرت وجود دارد: