درستپندار (orthodox): منظور از درستپنداری (orthodoxy)، که معمولا آن را «راستکیشی» یا «درستآیینی» هم ترجمه میکنند، در اصطلاح ادیان، جریان غالب در یک دین یا مذهب است که به حسب ظاهر با قوت بیشتری نسبت به رقیبانش خود را نماینده تفکر اصیل دینی جلوه میدهد؛ بنابراین معمولا مذهب یا فرقهای که بیشترین طرفدار را دارد یا برای مدت طولانی دارای سلطه و غلبه بوده است، به همین اعتبار خود را درستترین مذهب یا فرقه در میان دیگران میپندارد و با همان پشتوانه این پندار (درست یا غلط) را به ناظران خارج از آن دین یا مذهب نیز القا میکند. پس معمولا فرقه یا مذهبی که بتواند به گونهای رسمیت یابد و دیگر مذاهب و فرقهها را بهگونهای به حاشیه براند، تفکر «ارتدوکس» شناخته میشود. ازاینرو ترجمه دقیق این اصطلاح «درستپنداری»، و نه «راستکیشی» یا «درستآیینی»، است؛ زیرا کاربرد این اصطلاح لزوما به معنی تأیید حقیقی و اصیل بودن یک مذهب یا فرقه نیست؛ بلکه تنها گزارشی از نوع نگاهی است که درباره مذاهب و فرقههای یک دین رایج است. به این ترتیب معمولا چنین است که اهل سنت نسبت به شیعه، و امامیه نسبت به دیگر فرقههای شیعه، ارتدوکس یا «درستپندار» شناخته میشوند. با این توضیحات ترجمه ارتدوکس به «رسمیتیافته» نیز میتواند درست باشد. قس: دگراندیش.
دستبُردهای متنی (textual alterations): گونهای تحریف، شامل هرگونه دخالت و دست بردن در متن به منظور افزایش، کاهش یا تغییر کلمه یا کلماتی از آن.
دگراندیش (heterodox): این اصطلاح در نقطه مقابل «درستپندار» قرار دارد و ناظر به مذاهب و فرقههای رقیب نسبت به اندیشه «درستپندار» است؛ بنابراین معمولا شیعه در مقابل اهل سنت، و مثلا اسماعیلیه در مقابل امامیه «دگراندیش» شناخته میشوند. این اصطلاح اخیر معمولا «بدعتگزار» یا «منحرف» یا «کژآیین» ترجمه میشود که بهشدت آلوده به ارزشداوری است؛ چون این اصطلاح تنها گویای «متفاوت بودن از لحاظ تفکر با طرز تفکر حاکم» است که طبیعتا از نگاه آن تفکر حاکم نوعی بدعت یا انحراف یا کژآیینی قلمداد میشود؛ اما در نگاه از بیرون لزوما چنین نیست.
دگرخوانش (variant reading): این اصطلاح در سراسر کتاب به معنای قرائتهای رسمی یا غیررسمی موجود از متن قرآن و معادل کلمه عربی «قرائات» است.
ذاتباوری (essentialism): گرایشی در زبانشناسی که وضع هر کلمه را در اصل برآمده از ویژگیهای ذاتی آن میداند، نه بر اساس قراردادهای بشری. عالمان مسلمان معمولا در علم اصول، ذیل بحث از ذاتی یا قراردادی بودن معنای الفاظ به این مسئله میپردازند.