به لایه آشکارِ تفسیرْ مستقیم نیست؛ بلکه فرایندی از رمزگذاریِ پسین را نیز از سر میگذراند. فرض نهفته در ورای آن این است که شیعیان با این رمزها، که بخشی ضروری از تربیت دینی فرهنگی آنان است، آشنایند.
یک ویژگی کانونی دیگر در سنت تفسیریِ اولیه شیعه استفاده از دگرخوانشهای ( قرائاتِ) متن قرآن، یا در موارد خاص افزودن واژگانی است که معتقد بودند از آن حذف شده است. نمونههایی از این قبیل دستبُردها در متنْ جایگزینسازیِ رایجِ اُمَّة به جای اَئِمَّة است؛ نمونه دیگر، تغییرات جزئی در خود کلمه «امام» است. مفهوم این دگرخوانشها یا قرائات متفاوت این است که نهاد امامت و دیگر اصول مرتبط با آن از قرآن سرچشمه میگیرد.۱ چنین دستبُردهایی در متن نهتنها مبتنی بر این فرض است که متن قرآن مخدوش و ناقص است، بلکه همچنین در این باور ریشه دارد که خود قرآن، در آن تحریر اصلیاش، متنی رمزینه است. بنابراین به امامان نیاز است تا در جایگاه راهنمایان تفسیری، پیروانِ مُشَرَّفشده به مکتبشان را با این اسرار آشنا سازند.۲ عالمانی که قرآن را مخدوش میدانستند، معتقد بودند که در آخرالزمان متنِ سالم آشکار خواهد شد و مرادِ اصلیِ کُراسه مقدس [[=قرآن]] در آن زمان هویدا خواهد گردید.
اما این نکته را نیز باید یادآوری کرد که دگرخوانشها یا قرائتهای متفاوت عمدتا در
1.. دربارۀ جایگاه دگرخوانشها در تفسیر شیعی، ن.ک:
Kohlberg and Amir-Moezzi, Revelation and Falsification; M. M. Bar-Asher, ‘Variant Readings and Additions of the Imāmī-Šīʿa to the Qurān’, Israel Oriental Studies, ۱۳ (۱۹۹۳), pp. ۳۹-۷۴; repr. in Ibn Warraq (=G. Giorgione), ed., Which Koran? Variants, Manuscripts, Linguistics (New York, ۲۰۱۱), pp. ۵۷۵-۶۱۲ [[ب.ت: برـ اشر، دگرخوانشها]].
2.. Amir-Moezzi, "The Tafsīr of al-Ḥibarī”, Chapter ۵.