گروه و انحصارگراییِ دینی است. گروه بر این باور است که خودش صاحب برترین حقایق دینی است؛ حقایقی که دیگران نباید با ایشان در آن شریک باشند؛ حتی اعضای گروه هم باید این حقایق را بهتدریج و تنها پس از طی کردن سلسلهمراتب معرفت دینی بیاموزند. این حلقه پنهانِ سِرنگهداری در تمایزی که اسماعیلیان میان برگزیدگان (خاصة) و عوام (عامة) قائلاند نقش محوری دارد. تمایزگذاریِ مشابهی در دیگر گروههایی که ارتباطی با اسماعیلیه دارند وجود دارد؛ برای مثال: دروزیان که ارتباط مستقیم با اسماعیلیه دارند، و نُصَیریان که ارتباط غیرمستقیم دارند.
استفاده از چنین روشهایی میتواند معنایی روحانی به زندگی گروههای فرقهگرای رازوار ببخشد. چنانکه هولنبرگ، در پی تکنگاشت ساموئل توماس درباره نگاشتههای فرقههای قُمران، به طور قانعکنندهای میگوید:
ادبیات رازوار... معنای یک حقیقت و واقعیت پنهان و سرّی را، که تنها مختص گروه برگزیدهای از مُشرَّفشدگان است، در اختیار جامعه میگذارد. این واقعیتی نو و متفاوت را پدید میآورد، یک «جهان دوم» که در آن اعضای جامعه جایگزینی برای جهان ظاهر را تجربه میکنند. دسترسی به این جهانِ جایگزین از طریق دگرگونیِ تمامعیارِ مرید حاصل میشود؛ تجربهای شورانگیز از دریافت معرفت پنهان.۱
گاهی استفاده از فنونِ رازوار از ضرورتی حیاتی نشئت میگیرد. [[یعنی وقتی که]] اقلیتهای دینی و عقیدتی بیانِ آشکارا و بیپروای عقایدی را که برای اکثریتِ حاکمْ ناخوشایند است خطرناک مییابند. و درواقع، بسیاری از فرقههای شیعی در سراسر تاریخ که تحت حکومت سُنّیان بالیدند، هم در زندگی روزمره و هم در هنگام نگاشتن آموزههای دینیشان، نیاز به استفاده از فنون بقا داشتند. عالمان شیعی از هر فرقهای، میبایست روی ریسمانی باریک
1.. See: D. Hollenberg’s chapter in this volume, ‘The Empire Writes Back: Fatimid Ismaili Taʾwīl (Allegoresis) and the Mysteries of the Ancient Greeks’, referring to S. I. Thomas, The ‘Mysteries’ of Qumran: Mystery, Secrecy, and Esotericism in the Dead Sea Scrolls (Atlanta, ۲۰۰۹).