339
تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی

هرچند هدف ظاهری تفسیر «پرده‌‌برداری از معنا» است، اما چنین کاری به‌‌ندرت با قطعیت انجام می‌‌پذیرد و باید گفت که اولاً بیشتر صفحات مجمع البیان با آنچه ما آن را «معنی» می‌‌نامیم ارتباط مستقیمی ندارد، و ثانیاً حتی همان «معنیِ» بیان‌‌شده هم به طرز احتمالی و غیرقطعی بیان شده است. بیشتر تلاش‌‌های تفسیریِ طَبرِسی بر فهم عناصر تشکیل‌‌دهنده قرآن، تا حتی تلفظ‌‌ها و ریشه‌‌شناسی مفردات، معطوف شده است. این نوع فعالیتِ [[تفسیری]]، می‌‌تواند یک جهان‌‌بینی، روش‌‌شناسی یا گرایش علمی را ترغیب یا ترویج کند.

دلیل دیگر برای پرداخت جامع و دقیق [[به متن قرآن]]، مربوط به [[تلاش مفسر برای]] صیانت از کلام قرآنی به عنوان الفاظ اصیل وحی، و در نتیجه حفظ همه علوم مندرج در آن کلمات است، این شیوه برخورد با کراسه [[=متن مقدس]] در جامعه علمی است که این جایگاه را برای کراسه به منزله متن مقدس تثبیت می‌‌کند. [[به این ترتیب]] الفاظ کُراسه به طور قابل توجهی خوب حفظ می‌‌شود؛ [[اما]] حفظ معنا، بر اساس این مدل زبانی، به مراتب دشوارتر است.


تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
338

نتیجه‌‌گیری

با برگرفتن یک برش مقطعی از مجمع البیان، به جای منتخبی از آیاتی منفرد، به‌‌روشنی می‌توان روش سازماندهیِ [[مطالب]] در مجمع البیان را تشخیص داد. طَبرِسی قالب کتاب را به گونه‌‌ای تنظیم کرده که از گفتار به نوشتار، و از لفظ به معنا می‌‌رسد. هرچند در مواردی از این روال فاصله گرفته، عموماً به روش سازمان‌‌یافته‌ای پایبند است که قرآن را به اجزاء مختلف فقه‌‌اللغوی (چنان‌‌که دیدیم) تقسیم می‌‌کند. این تقسیم‌‌بندی مبتنی بر تلقی رایج در آن زمان از زبان است (که هنوز حتی در زمان ما هم بسیار رواج دارد) که منجر به تأکید بر احتمالات واژگانی و لغوی (و تأکیدِ کمتر بر نحو) شده است. بااین‌‌حال، گستره معانیِ بالقوه‌‌ای که برای واژگان پیشنهاد می‌‌شود، با آرائی درباره اینکه مراد جدی آیات قرآن باید چنین یا چنان باشد، تحت‌‌الشعاع قرار می‌‌گیرد و محدود می‌‌شود. چنان‌‌که پیش‌‌تر چندین بار گفته‌‌ام، این سبکِ تفسیر در تناظر با تعاریف علم است که در آنها دانش به دنبال مجموعه‌‌ای غیرمتعیَّن از اطلاعات است. سرشتِ واقعیِ معلومات یا مراد خدا در قرآن، با فهم ناقص بشر از زبان به مخاطره می‌‌افتد.

ملاحظه دیگری هست که به طور کلی در این ژانر بیشتر قابل اجراست. فهم قرآن بدون توسل به مجموعه‌‌ای از قواعد، اصول، شواهد و یا عقاید جزمی، ممکن نیست. وحی هر چقدر هم که دارای وثاقت و حجیت قلمداد شود، باز هم در معرض همان قواعدی است که متون دیگر در معرضش هستند. البته در جاهایی که نوعی استقراء [[=استدلال از جزء به کل]] رخ می‌‌دهد، استثناهایی وجود دارد؛ اما بیشتر اوقات تفسیر در دایره‌ای بسته اتفاق می‌‌افتد؛ یعنی میان بخش‌‌هایش دور وجود دارد. قیاس [[=استدلال از کل به جزء]] (یا استنتاجِ) مورد نیاز برای مفهوم ساختن قرآن، مستلزم سنجش متن قرآن با ساختار های دیگر است. این حالت معمولاً در مجمع البیان به واژگان‌‌شناسی محدود می‌‌شود (این موضوع در فصل آتی، درباره روایت‌‌گری، تبیین خواهد شد). اما زبان، همان طور که دیدیم، کوششی کاملا بشری است. قرآن به منزله متنی با همان ویژگی‌‌های زبان بشری در نظر گرفته نمی‌شود، اما اگر با ابزارهای متعارف زبانی تحلیل شود، دیگر نمی‌‌توان آن را امری خارق‌‌العاده جلوه داد.

  • نام منبع :
    تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
    سایر پدیدآورندگان :
    به کوشش محمدعلی طباطبایی و جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 11598
صفحه از 416
پرینت  ارسال به