291
تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی

نتیجه‌گیری

در موارد بسیاری امامان چنان ترسیم شده‌‌اند که تمایل به توضیح این مطلب ندارند که چرا یک آیه دارای مصداق یا معنای خاصی است. بیانِ ساده معنا (چنان‌‌که نمونه‌‌های آن را در استفاده از یَعني، أي، برخی عبارت‌‌های دیگر یا اصلا بدون هیچ عبارتی می‌‌بینیم) شکلِ رایجِ تفسیر در میان مفسران متقدم است.۱ هرچند محتوای این اقوالِ تفسیری ممکن است متمایز باشد، مجموعه روش‌‌های تفسیری کاملا معمولی و عادی است. بااین‌‌همه، چنان‌‌که نمونه‌‌های فوق‌‌الذکر نشان می‌‌دهند، کاربردِ چنین فقرات تعلیقی‌‌ای، انبوهی از فرضیات و برداشت‌‌های تفسیری را که همگی در یک بیانِ ماهرانه جمع شده‌‌اند، پنهان می‌‌کند. ترادف، کنایه، تعریف لغوی، شرح و تفصیل تقدیرها [[=کلمات محذوف]] و ارجاعات فرقه‌‌گرایانه همه با اصطلاحاتِ تفسیری یکسان یا همسان برچسب می‌‌خورند. در برخی مواقع، این مسلّم است که در ایجاد فهم صحیح از متن عجله رخ داده و همین عجله سبب قربانی شدن و از بین رفتنِ برداشتی منسجم از یک مبنای نظری برای فهم قرآن شده است.

در واقع، هرچند به نظر می‌‌رسد که انسجام درونی شرط ضروری برای برقراری یک هرمنوتیک باشد، این در تشیع امامی تا زمانی متأخر به عنوان یک ضرورت اعتقادی مطرح نبوده، و اَخبار تفسیری هم این [[عدم انسجام]] را منعکس می‌‌کنند. حتی از این نمونه محدود از اقوالِ تفسیریِ ثبت‌‌شده امامان، هیچ نظریه تفسیری منسجم و واضحی پدید نمی‌‌آید، و این احتمالاً دلالت بر این دارد که در امامیه فن تفسیری واحدی وجود نداشته است.۲ اصطلاحات و مقوله‌‌های هرمنوتیکی به طور غیرمنسجم و ناهماهنگ استفاده و به کار گرفته شده‌‌اند. گاهی اوقات، اصطلاحات به روش آشنا برای نظریه تفسیری متأخر به کار رفته‌‌اند، اما اغلب بدون هیچ نشانه روشنی از ارجاع [[به نظریات تفسیری متأخر]] استفاده شده‌‌اند. در برخی موارد، گویی امامان یک اصطلاح را با دلالت‌‌هایی غیر از آنچه در نظریه تفسیریِ متأخر نهادینه شده (مانند آنچه در اصول الفقه یافت می‌‌شود) به کار می‌‌برند، هرچند ترسیم و بازنماییِ دقیقِ آن ارجاع‌‌های کهن دیگر ممکن به نظر نمی‌‌رسد. این بدان معنی نیست که پیکره‌‌متنِ اَخبارِ تفسیری حاکی از فقدان هرگونه اندیشه هرمنوتیکی است؛ اما [[مشکل این

1.. بنگرید به نتایج مهم فِرستِیخ که من در این مقاله کوشیدم با ارجاع به آثار شیعی، که او بدانها نپرداخته بود، آن نتایج را توسعه دهم: Versteegh, Arabic Grammar, pp. ۹۶-۱۵۹

2.این نتیجه‌گیری بر اساس منابع نه‌چندان مورد اعتماد مانند تفسیر نعمانی، بسیار شتاب‌زده و غیردقیق است.


تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
290

است، از این حیث که مجموعه‌‌ای نسبتاً پخته از تمایزها را آشکار می‌‌سازد:

۱) مُحکَم/ مُتَشابِه مربوط به وضوحِ زبان در آیه از لحاظ معنارسانی است.

۲) ناسِخ/مَنسوخ مرتبط با این مسئله است که آیا آنچه آیه بدان اشاره دارد عملی است یا ملغا شده است.

بنابراین، ممکن است که یک آیه معنایش (احتمالاً حکمی که آیه به آن اشاره دارد) را با وضوح کامل برساند (ی. این محکم است چنان‌‌که برخی از دانشمندان متأخر این اصطلاح را این گونه فهمیدند)، اما درعین‌‌حال به لحاظ اعتقادی نابجا (مَنسوخ) باشد. به همین ترتیب یک آیه ممکن است بر حسبِ معنا مبهم باشد (مُتَشابِهات)،۱ اما در همان حال بتواند یک آیه پیشین را ملغا کند ( ناسِخ). تبیین این مسئله به زبان فنی این گونه است: چنانچه ترتیب مذکور در نسخه اصلی این گزارش را سنجیده و دانسته بدانیم، این کاملا محتمل است که یک آیه مُتَشابِه، ناسخِ یک آیه مُحکَم باشد، و بنابراین آن آیه را مَنسوخ کند. به لحاظ معنارسانی نیز، محتمل است که یک آیه مبهم بتواند یک آیه واضح را نسخ کند، چون وضوحِ عبارت کاملا جدای از تناسب فقهی است. البته چنانچه یک آیه بیانِ واضح نداشته باشد، ناسخ دانستنِ آن درعمل ایجاد مشکل می‌‌کند. بااین‌‌همه، اگر این خبر و آن که قبلا نقل شد (و «مردم» را توصیه می‌‌کرد که آیات مُتَشابِه را به خاطر خطر ذاتی‌‌شان تفسیر نکنند) [[مورد توجه قرار گیرند]]، آن گاه مشکلِ عملیِ یافتنِ معنایِ «واقعی» (حَقیقَة) یک آیه مُتَشابِه با ارجاع به خدا و (به نحوی عملی‌‌تر) امامان ( الرّاسِخون في العِلم) حل می‌‌شود. این طرح با آن معرفی از مُحکَم و ناسِخ که در نقل پیشین دیدیم، «مُحکَم که چیزی نمی‌‌تواند آن را نسخ کند...»، نمی‌‌سازد. اینجا امام می‌‌گوید طبقه‌‌بندی یک آیه به عنوان مُحکَم مانع از امکان مَنسوخ بودن آن نیست (و برعکس، یک آیه مُتَشابِه می‌‌تواند ناسِخ هم باشد).

انسجام کمی میان این اقوال وجود دارد، و از همین رو شواهد کمی از یک ساختار هرمنوتیکی واحد نیز موجود است که مقوله‌‌های مُحکَم و مُتَشابِه بتوانند در آن بگنجند. بااین‌‌همه، ارتباط با نَسخ نشان از وجود یک نوع اعتقاد و اتکاء به دوتایی‌‌سازیِ رایجِ ناسِخ/مَنسوخ (و یک فهم نسبتا مبنایی از آن) در اقوال امامان دارد، گرچه حتی در اینجا روشن نیست که طرز استفاده امامان از نَسخ همیشه ناظر به اصول اعتقادی، به همین شکلی که از نظریه تفسیری و فقهی برمی‌‌آید، باشد.

1.مؤلف گویی متشابه را با مجمل یکی پنداشته است. تشابه، صفت لفظ نیست؛ بلکه توصیف معناست؛ آیه‌ای که معنایش را می‌رساند، اما آن معنا می‌تواند به گونه‌ای فهمیده شود که غیرمقبول بنماید یا متعارض با بقیۀ آموزه‌ها انگاشته شود.

  • نام منبع :
    تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
    سایر پدیدآورندگان :
    به کوشش محمدعلی طباطبایی و جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 11406
صفحه از 416
پرینت  ارسال به