[[اما]] آنها در حقیقت معنایی مطابق با نظر خودشان (مِن عِند اَنفُسِهِم بِأرائِهِم) برساختهاند. آنچه مُحکَم را از مُتَشابِه متمایز میکند، همین پویایی است.
اما مواقع دیگری هم هست که سخن امامان دلالت بر این دارد که آیات منسوخ «از» مُتَشابِهاتاند، یعنی این مقوله [[آیات متشابه]] شامل انواع دیگری از آیات «بغرنج» نیز هست: ”[محمد باقر[[ع]] میگوید:] برخی از مردم بدونِ عِلم درباره قرآن بحث میکنند، و این همان است که خداوند میگوید: آیاتٌ مُحکَماتٌ هُنَّ اُمُّ الکِتاب وَ اُخَرُ مُتَشابِهات [آلعمران۳: ۷]... مواردِ نسخشده (مَنسوخات) از متشابهاتاند و مُحکَمات از مواردِ نسخکننده (ناسِخات) هستند."۱
اینجا هیچ دلیل روشنی وجود ندارد که [[بر اساس آن]] نَسخ را در کاربردی غیرمعمول در نظر بگیریم. بااینحال این گونه طبقهبندیِ دوتایی غیرمعمول است؛ علیالقاعده انتظار میرود چنین باشد:
مَنسوخات از مُتَشابِهاتاند؛
ناسِخات از مُحکَماتاند.
اما، متنِ خبرْ بخشِ دوم را جابهجا میکند (مُحکَمات از ناسِخاتاند). حُرّ عامِلی (د. ۱۱۰۴/۱۶۹۳)، که حدود شش قرن بعد قلم میزند، این را یک اشتباه ساده میداند و ترتیب کلمات را دوباره سامان میدهد (ی. تصحیح میکند).۲ بااینهمه، فرد میتواند با دقت بیشتری جوانب امر را بنگرد و در اینجا دلالتهایی هرمنوتیکی بیابد. از یک سو، مَنسوخات زیرمجموعهای از مُتَشابهات هستند (ی. برای آنکه یک آیه قرآنی به آن معنایی نباشد که ظاهر آیه نشان میدهد راههای متعددی وجود دارد، و یکی از آنها نسخ است)؛ از سوی دیگر مُحکَمات از زیرمجموعههای ناسخات هستند (ی. برخی از آیاتی که آیات دیگر را نسخ میکنند مُحکَم هستند، و برخی نیستند). اگر در مقابلِ این برداشت که ترتیب مذکور در این گزارش ناشی از یک سهو قلم ساده است مقاومت کنیم، آن گاه این به گزارهای حاکی از چگونگی فهم امام از طبقهبندی آیات قرآنی تبدیل میشود. گونهشناسیِ حاصل جالبِ توجه