273
تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی

است، درست همان طور که [نماز] کامل در حال حضر واجب است."

(آنها ادامه می‌‌دهند) سپس ما گفتیم: ”خداوند فقط می‌‌گوید گناهی بر شما نیست. نگفته است که دقیقا چنین کنید. پس چگونه این می‌‌تواند واجب تلقی شود، درست به همان گونه که [نماز] کامل در غیر سفر واجب است؟"

امام فرمود: ”آیا خداوند درباره صفا و مروه نیز نفرموده است: هر که حج خانه خدا یا عمره به جا می‌‌آورد اگر دور آن دو بگردد بر او گناهی نیست ( لا جُناح عَلَیه) [بقره۲: ۱۵۸]. آیا نمی‌‌بینید که طواف آن دو واجبِ امرشده (واجبمفروض) است، زیرا خداوند در کتابش آن را ذکر کرده و پیامبرش آن را انجام داده است؟ به همین ترتیب کوتاه کردن [نماز] نیز کاری است که پیامبر[[ص]] انجام داده و خداوند در کتابش از آن یاد کرده است."۱  ۲

در اینجا یک فرضِ (نه غیرمنطقی) درباره هماهنگی معنایی میانِ عباراتِ گوینده قرآن وجود دارد. به این معنا که وقتی خداوند در موارد متفاوت از عبارات مشابه استفاده می‌‌کند، باید با آنها برخورد تفسیری یکسان داشت، زیرا دیدگاه پیش‌‌فرض این است که [[در هر دو]] منظورش یک چیز است. در این مثال، عبارت این است: بر شما / او گناهی نیست ( لا جُناح عَلَیکُم/ عَلَیه) و بدین معنا است که وقتی افعال پیامبر[[ص]] مطابق با عملی است که در عبارات قرآنی توصیف شده، واجب (یا واجبِ امرشده) است. در این حالت، حکم فقهیِ یک عمل «واجبِ امرشده» (واجب مفروض) است. البته این نیز ممکن است که استفاده امام از عبارت واجب مفروض بیانگر یک زیرمقوله خاص از وجوب باشد، نه صرفاً یک عبارت تأکیدی برای وجوب. نویسندگان بعدیِ اصول الفقه راجع به یک مقوله خاص از وجوب با عنوان واجب مفروض گمانه‌‌زنی کرده‌‌اند، گرچه آنها درباره تعریف آن بحث کرده‌‌اند، و در هر صورت [[دیگری]]، اصلا قانع‌‌کننده نیست که کسی بگوید ما در اینجا یک پیش‌‌آگاهی‌‌دهی از اصطلاحات اصولی (خیلی متأخر) داریم.۳ مثال دیگر که ظاهراً در آن این عبارت توسط

1.. ابن بابَوَیه، من لا یحضره الفقیه، ج۱، صص۴۳۴-۴۳۵ (ش۱۲۶۵، با تلخیص).

2.رُوِيَ عَنْ زُرَارَةَ وَمُحَمَّدِ بْنِ‏ مُسْلِمٍ‏ أَنَّهُمَا قَالا قُلْنَا لِأَبِي جَعْفَرٍ ع مَا تَقُولُ فِي الصَّلَاةِ فِي السَّفَرِ كَيْفَ هِيَ وَكَمْ هِيَ؟‏ فَقَالَ: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ يَقُولُ‏ وَإِذا ضَرَبْتُمْ‏ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ فَصَارَ التَّقْصِيرُ فِي السَّفَرِ وَاجِباً كَوُجُوبِ التَّمَامِ فِي الْحَضَرِ. قَالا قُلْنَا: إِنَّمَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ "فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ"‏ وَلَمْ يَقُلْ افْعَلُوا، فَكَيْفَ أَوْجَبَ ذَلِكَ كَمَا أَوْجَبَ التَّمَامَ فِي الْحَضَرِ؟ فَقَالَ ع: أَ وَلَيْسَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ فِي الصَّفَا وَالْمَرْوَةِ "فَمَنْ حَجَّ الْبَيْتَ أَوِ اعْتَمَرَ فَلا جُناحَ عَلَيْهِ أَنْ يَطَّوَّفَ بِهِما"؟ أَ لَا تَرَوْنَ أَنَّ الطَّوَافَ بِهِمَا وَاجِبٌ مَفْرُوضٌ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَجَلَّ ذَكَرَهُ فِي كِتَابِهِ وَصَنَعَهُ نَبِيُّهُ ع؟ وَكَذَلِكَ التَّقْصِيرُ فِي السَّفَرِ شَيْ‏ءٌ صَنَعَهُ النَّبِيُّ ص وَذَكَرَهُ اللَّهُ تَعَالَى ذِكْرُهُ فِي كِتَابِه.

3.. دربارۀ تمایز میان واجب ـ فرض به طور کلی بنگرید:
Kevin A. Reinhart, "Like the Difference between Heaven and Earth: Ḥanafī and Shāfiʿī Discussions of Farḍ and Wājib in Theology and Uṣūl”, in Bernard Weiss, ed., Studies in Islamic Legal Theory (Leiden, ۲۰۰۲), pp. ۲۰۵-۳۴


تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
272

اهمیت این عنصرِ فاش‌‌سازی یا آشکارسازیِ شیوه استخراج حکم توسط امامان، در فقه امامی متأخر روشن می‌‌شود. این مفهوم که امامان نه‌‌تنها حکم، بلکه مراحل استنتاج‌‌های فقهی را نیز بیان کرده‌‌اند، برخی فقیهان را قادر ساخت تا قواعد تفسیر و اصول الفقه (نظریه فقهی) را موجَّه سازند. هدف اصول الفقه این نبود که صرفاً یک نظریه تفسیری منطقی و قابل قبول (چنان‌‌که نزد فقیهان سنّی بود) ابداع کند؛ بلکه این نظام علمی، فراتر از اینها، به دنبال آن بود که پرده از روش‌‌های فقهیِ آشکارشده توسط امامان، که پس از آن می‌‌توانست در خدمت فقیهانِ دوره غیبت قرار گیرد، بردارد. بااین‌‌همه، پسازیستِ هرمنوتیکِ امامان [[یعنی سرگذشت روش تفسیری امامان پس از ایشان]] از حوزه بحث این مقاله خارج است. تمرکز من در اینجا بر گزارش‌‌های فقهی منسوب به امامان است که بر نوعی آگاهی از نظریه تفسیر قرآن دلالت دارند. طبیعی است که معقول بودنِ انتساب گزارش‌‌ها به امامان و (شاید با نگاهی خوش‌‌بینانه‌‌تر) احتمالِ وجود یک نظریه تفسیری منسجم از امامان، تبدیل به دغدغه اصلی چنین پژوهشی بشود. پس اگر نظریه‌‌های تفسیریِ متعارضی ذیل بیانات منسوب به امامان وجود داشته باشد، یا اگر بتوان نوعی آگاهی و توانایی در فنون [[تفسیری]] یافت که خیلی بعدتر در علم هرمنوتیک مسلمانان گسترش پیدا کرده‌‌اند، آن گاه صحت این انتساب‌‌ها زیر سؤال خواهد رفت.

آن نوع آگاهی هرمنوتیکی‌‌ای که من به آن اشاره دارم شاید از طریق بررسی یک گزارش منسوب به محمد باقر[[ع]] به بهترین وجه تبیین شود:

از زراره و محمد بن مسلم نقل شده که گفتند ما به ابوجعفر [محمد باقر][[ع]] گفتیم: ”نظر شما درباره نماز در سفر چیست؟ چگونه و چقدر است؟"۱

امام فرمود: ”خدا می‌‌فرماید: اگر به سفر رفتید، گناهی بر شما نیست ( لا جُناح عَلَیکُم) که نمازتان را کوتاه کنید [نساء۴: ۱۰۱].[۲] لذا این در هنگام سفر واجب

1.. عبارت در اینجا چنین تفسیر می‌شود: «آن چگونه است؟» (ی. «آیا رُخصَة [بخشودگی] است یا عَظیمَة [ضرورت انجام کامل حکم]؟»)، و «آن چند تاست؟» (ی. «رکعات در آن چند تاست؟»، یا طبق برداشتی دیگر، «فرد تا چه مسافتی مسافرت می‌کند تا اینکه آن واجب شود؟»). بنگرید: ابن بابَوَیه، من لا یحضره الفقیه، تصحیح علی اکبر الغفاری (قم، بی‌تا)، ج۱، ص۴۳۴، پ۲.

2.*] وَإِذا ضَرَبْتُمْ‏ فِي الْأَرْضِ فَلَيْسَ عَلَيْكُمْ جُناحٌ أَنْ تَقْصُرُوا مِنَ الصَّلاةِ.

  • نام منبع :
    تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
    سایر پدیدآورندگان :
    به کوشش محمدعلی طباطبایی و جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 11614
صفحه از 416
پرینت  ارسال به