موارد، این تحریرها نشانههایی از روزآمد شدن جهت مطابقت با تحولات آموزهای (مثلاً در نظریههای مربوط به نسخ، عام/خاص و ارزیابی مهارتهای ناقلان) را نمایش میدهند. این امر بر آن دلالت دارد که کتاب سلیم قدیمیتر از این تحریرها است.
تحلیل اِسناد میتواند حاکی از آن باشد که بخشی از این فعالیت (احتمالاً انتشار اولیه، و محتملتر تعدیلِ متنیِ پیشا کلینی) به حمّاد بن عیسی مرتبط است. بعد از غیبت، همچنانکه آموزه شیعی (هرمنوتیک خاصِ فقهی) تثبیت میشد، متن دستخوش بازپردازیهای گسترده عبارات شد و واپسین صورتِ آن در نهج البلاغه شریف رضی جای گرفت.
بنابراین، شاهد اصلی در درون این طرحِ تاریخی این است که آگاهیِ هرمنوتیکیِ مشهود در گزارش حکایت از آن دارد که این گزارش در زمانِ اثرِ تحولآفرینِ شافعی، یا شاید درست پیش از آن، شکل گرفته است. این تاریخگذاری را میتوان با عناصر متعددی سنجید. [[عنصر]] نخست: این پیشفرض [[در روایت]] دیده میشود که قرآن و سنت تنها منابع شرع هستند ـ دیدگاهی که علیرغم تلاشهای انجامشده برای ربط دادن آن به فقهای قدیمتر، عمیقاً با شافعی مرتبط است. دوم، پدیده فهرست کردنِ مقولههای دوگانه برای تلخیص وضعیتِ پیکرهمتنِ وحیانی. فهرستکردن ابزارهای تفسیریِ در دسترس بدین شکل درجهای از آگاهیِ هرمنوتیکی را آشکار میکند که صورتِ جنینیِ آن در نوشتههای منسوب به شافعی، بهویژه در کتاب الاُمّ، یافت میشود.۱ این مطلب ممکن است انتشار اولیه گزارش را به زمانی دیرتر در قرن نهم میلادی [[قرن سوم هجری]] براند، اما این، شاید، بیش از حد حدسی و نظرپردازانه باشد. باید تذکر بدهم که من در اینجا نمیگویم که عامّ و خاصّ بهعنوان اصطلاحاتی فنی، و در این قالبِ دوگانه، صرفاً از زمان شافعی به بعد هویدا شدند. من با لوری همنظرم که این دو اصطلاح احتمالاً در زمانی در اواخر قرن هشتم میلادی با همدیگر