149
تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی

تولید شوند. یک مشکلِ دیگر، إسنادِ صفّار (د. ۲۹۰/۹۰۳) است که در بصائر الدرجات یافت می‌شود، کتابی که هم از کتاب کلینی قدیمی‌تر است و هم از کتاب ابن بابویه. اما درباره این مورد، می‌توان چنین استدلال کرد که نقل‌قول او صرفاً شامل چند خط از بخش میانی گزارش است و نه همه گزارش. این نقل‌قول ناقص است و به بخش نخست گزارش درباره مباحث هرمنوتیکی که در بالا درباره‌اش بحث کردیم ارتباطی ندارد، و بنابر این می‌توان آن را در تحلیل اِسناد نادیده گرفت. مشکل واقعی تحریری است که در نهج البلاغه یافت می‌شود که، چنان‌که پیش‌تر ذکر شد، هرچند اِسناد ندارد، شبیه نقل‌های دیگری است که در اینجا بررسی شدند، اما شامل بازپردازیِ عبارات و تعدیل‌های متنیِ گسترده‌ای است تا ما را مطمئن سازد که به نحو آشکارتری با مفاهیمِ متأخر از اصطلاحات عامّ/خاصّ و ناسخ/منسوخ مطابقت دارد.

با همه اینها، در نهایت، من مطمئن نیستم که تحلیل إسناد حتی به طور تقریبی هم بتواند در تاریخ‌گذاری این روایت به ما کمک کند. این تحلیل شاید بتواند سرنخی درباره انتشار اولیه گزارش توسط حَمّاد بن عیسی در اختیار ما بگذارد که نسل بعدیِ متخصصان حدیث او را کنار گذاشته و عمر بن اُذَینه را به‌عنوان منبع اصلی گزارش برگزیدند. اگر حمّاد عامل انتشار باشد، آن گاه تاریخ او (یعنی د. ۲۰۹/۸۲۴-۸۲۵ یا ۲۰۸/۸۲۳-۸۲۴) با تحلیلِ متنیِ انجام شده در بالا مطابقت دارد. اما این نتیجه، دست‌کم از نظر من، تا حدودی حدسی و نامطمئن به نظر می‌رسد.

نتایج

از آنچه گذشت، تاریخی احتمالی برای گزارشِ مورد بحث ارائه می‌شود، از انتشار اولیه در اوایل قرن نهم میلادی (یا در زودترین حالت، اواخر قرن هشتم)، انتساب آن به سُلَیم و سپس گنجانده شدن در مختصر اثبات الرجعة فضل بن شاذان. در این صورت، ریشه‌های این گزارش اندکی متأخرتر از گزارش ۲۳ (در نسخه انصاری) خواهد بود، اگر تاریخ‌گذاری کرونه [[برای گزارش ۲۳]] را بپذیریم. پس از انتشار اولیه، و قبل از وارد شدن در کافی کلینی و خصال ابن بابویه، تعدیلات کوچکی انجام شد. تحریرهای متفاوت، سطح بالاتری از هماهنگی و مطابقت را میان فضل بن شاذان، کلینی و ابن بابویه نشان می‌دهند، و در بیشتر


تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
148

با پیروی کردن از روش یُنبُل (که البته درباره خود این رویکرد به تحلیل اِسناد نیز اختلاف نظر هست)،۱ آشکار می‌شود که ابن أُذَینه (زمان مرگ نامعلوم، اما از یاران امام صادق (د. ۱۴۸/۷۶۵) و امام کاظم (د. ۱۸۲/۷۹۸) یا یکی از این دو امام) حلقه مشترک۲ است. این نتیجه با گزارشی که به طور خلاصه در مقدمه بیان شده نیز هماهنگ است مبنی بر اینکه ابن اُذَینه کتاب سُلَیم را از ابان (د.ح. ۱۳۸/۷۵۵-۷۵۶) دریافت کرده و آن گاه منتشر ساخته است. اگر بخواهیم انتشار گزارش را به ابن اُذَینه نسبت بدهیم، تاریخ انتشار آن چهل یا پنجاه سال قبل از تاریخی خواهد بود که در تحلیلِ بالا، بر مبنای متنِ گزارش، به آن رسیدیم. دو إسنادی که از ابان منشعب می‌شوند (و در مجموعه‌های کراجِکی (د. ۴۴۹/۱۰۵۷) و حَصکَفی (د. ۵۵۱/۱۱۵۶-۱۱۵۷) یافت می‌شوند) را احتمالاً باید (برخلاف نظر یُنبُل) «شیرجه» دید، چراکه ابن اُذَینه «ضعیف» به حساب می‌آید.۳ حَمّاد بن عیسی (د. ۲۰۹/۸۲۴-۸۲۵ یا ۲۰۸/۸۲۳-۸۲۴) احتمالاً به‌عنوان حلقه مشترک دوم عمل می‌کند: او افزوده‌ها و شاخ و برگ‌هایی را که در پاورقی‌های بالا ذکر شدند در اختیار فضل بن شاذان، کلینی و ابن بابویه قرار می‌دهد. مشکل این تحلیل این است که فضل بن شاذان، ابن اُذَینه را در شمار ناقلانِ خود نمی‌آورد و ترجیح می‌دهد که از طریق حلقه سومی که شهرت کمتری دارد، اما رقیب ابن‌اُذینه به شمار می‌آید، نقل کند یعنی از طریق ابراهیم بن عمر یمانی (که بر طبق بسیاری از اِسنادهای شیعی، مستقیما از امام صادق (د. ۱۴۸/۷۶۵) و امام کاظم (د. ۱۸۲/۷۹۸)، و همچنین سُلَیم نقل می‌کند). حَمّاد بن عیسی می‌تواند حلقه مشترک واقعی باشد، و ابن اُذینه یک حلقه مشترک ظاهری، از این جهت که حمّاد سه تا از کهن‌ترین تحریرهای گزارش را به ما می‌رساند (فضل بن شاذان، کلینی و ابن بابویه) و تنها بعدتر است که ابن اُذینه را وارد می‌کنند تا تحریرهای فراوانِ حصکفی، نعمانی (د. ۳۶۰/۹۷۱) و کَشّی (د.ح. ۳۴۰/۹۵۱)

1.. مطالعۀ گستردۀ جی. اچ. اِی. یُنبُل دربارۀ اِسنادها غالباً منجر به خوانشی چالشی می‌شود. برای مروری کلی بر روش او، نگاه کنید به نوشته‌اش با عنوان"General overview” در کتابِ خودش:
Juynboll, Encyclopaedia of Canonical Hadith (Leiden, ۲۰۰۷), xvii–xxxii.

2.حلقۀ مشترک (common link) اصطلاحی است که شاخت برای اشاره به راوی مشترک در میان سندهای مختلفِ مربوط به یک روایت وضع کرد و بعدها یُنبُل آن را توسعه داد. از نظر این محققان حلقۀ مشترک یا استادش باید جاعل اصلی روایت باشد. برای اطلاعات بیشتر ن.ک: علی آقایی، «پدیدۀ حلقۀ مشترک در سندهای روایات: تبیین و تحلیل»، مطالعات تاریخ اسلام، سال دوم، شمارۀ ۷، زمستان ۱۳۸۹. (و.)

3.. شیرجه (dive) تلاشی است برای دور زدنِ یک راوی ضعیف در یک اِسناد به وسیلۀ پریدن از روی آن فرد و ارائۀ سلسله سندی کاملاً جدید از فردی نزدیک‌تر به منبع مفروض. ن.ک:
Juynboll, Encyclopaedia of Canonical Hadith, xxii–xxiii.

  • نام منبع :
    تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
    سایر پدیدآورندگان :
    به کوشش محمدعلی طباطبایی و جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 11416
صفحه از 416
پرینت  ارسال به