پایهریزیِ نافرجامِ یک منبع حجیتِ دینیِ بدیل (چیزی که میتوان آن را نخستگونه عُلَماء۱ در میان شیعیان نامید) در دوره پس از انشعاب اسماعیلیه.۲ از منظرِ این گزارش، امامان قطعاً واجد این مهارتهای تفسیری هستند، اما لزوماً مدعی انحصار این مهارتها در خودشان نیستند؛ و اگر دیگران بتوانند این مهارتها را کسب کنند، چنین نیست که صرفاً راوی سنت باشند، بلکه قطعا تفسیر صحیح آن را نیز عرضه میکنند. در این گزارشِ کتاب سُلَیم تنش میان حجیت عالمان و حجیت امام، که بعدها به موضوعی رایج در فقه و کلام شیعی تبدیل شد، هنوز در حالت نوزادی (و شاید در حالت کمون) است.
بدین ترتیب، چنین به نظر میرسد که محتوای بخش اولِ گزارشِ دهُم تلاشی نسبتاً جسورانه برای نسبت دادن دانش و تبحّر در فنون تفسیری و نیز سطحی از باریکبینیِ تفسیری به علی[[ع]] است که در اواخر قرن هشتم/اوایل قرن نهم میلادی [[اواخر قرن دوم هجری]] پدید آمد. بااینهمه، در چند مورد، نحوه استفاده از اصطلاحات و مفاهیمِ فنی در فهمِ هرمنوتیکیِ مسلمانان در دورههای بعد، با آنچه در این گزارش یافت میشود تناسب کاملی ندارد. این امر احتمالاً نشاندهنده آن است که بافت مناسب برای این گزارش باید دورانِ اولیه شکلگیریِ تفکر هرمنوتیکی در علوم دینی مسلمانان باشد (یعنی اواخر قرن هشتم و اوایل قرن نهم میلادی [[اواخر قرن دوم هجری]])، و نه دوره شکوفاییِ کاملِ آگاهیِ نظری که در آثار تفسیر و اصول الفقه قرن دهم [[قرن چهارم هجری]] یافت میشود.
اِسنادِ گزارش
تحلیل اِسناد عملی پرمشقت و گاهی نسبتاً بینتیجه است. بااینحال، ارزش دارد که بررسی کنیم آیا از اِسنادهای در دسترسِ این گزارش میتوان چیزی مرتبط با تعیین تاریخِ این گزارش یافت یا نه. اگر کسی تمام اِسنادهای در دسترس از تمام منابعِ موجود را به کار بگیرد، آن گاه در مجموع چهارده اِسناد خواهد داشت که به قطعاتِ تحریرهای گوناگونِ گزارشِ دهم در