که این تخصص در غرب هنوز در مراحل آغازین آن قرار دارد و شناخت دقیق آن از هماکنون میتواند مانع از عقبافتادگی تاریخی در این بحث شود؛ عقبافتادگیای که در بسیاری از دیگر زمینههای مربوط به مباحث جدید دینی و به طور خاص اسلامپژوهی اتفاق افتاده است.
شاخصترین چهره این دوره که تشیع را با تمرکز بر جنبههای تفسیری آن به عنوان تخصص خود برگزید، مئیر بر اشر است. رساله دکترای وی که در سال ۱۹۹۱ با راهنمایی اتان کلبرگ و در دانشگاه عبری اورشلیم به زبان عبری نگاشته و دفاع شد، متمرکز بر تفاسیر متقدم امامیه ـ به طور مشخص: تفسیر فرات کوفی، تفسیر قمی، تفسیر عیاشی و تفسیر نعمانی ــ بود. بر اشر پس از آن نیز به پژوهش و نگارش درباره تفسیر شیعی ادامه داد و آثار بسیاری در این زمینه منتشر ساخت که از آن میان شش مقاله در معرفی تفسیر شیعی و برخی جنبههای خاص آن برای ترجمه در این کتاب برگزیده شدهاند.
پس از بر اشر، محققان دیگری نیز در غرب به موضوع تفسیر امامی توجه نشان دادهاند که از مهمترین آنان رابرت گلیو و تاد لاوسن هستند که از اولی سه مقاله و از دومی دو مقاله در این مجموعه بازتاب یافته است. گلیو که از محققان پرکار در زمینه موضوعات مختلف مربوط به تشیع است، در این سه مقاله به تاریخگذاری یک حدیث هرمنوتیکی و روشها و فنون تفسیری بهکاررفته در تفاسیر امامی توجه نشان داده است. لاوسن نیز هرچند بیش از تفسیر به جنبههایی دیگر از تشیع، مخصوصا فرقههای دگراندیش، علاقه نشان میدهد، دو مدخل کوتاه مربوط به دورههای خاصی از تفسیر امامی را در دائرةالمعارف ایرانیکا به نگارش درآورده است.
سه نویسنده دیگری که از هر کدام از آنها یک مقاله در این مجموعه ارائه شده است، هر یک از جهتی با موضوع تفسیر امامی ارتباط برقرار کردهاند. اندرو ریپین، که به جهت فعالیتهای علمی فراوانش درباره تاریخ تفسیر شهرت دارد، اخیرا به تفسیر شیعی هم توجه نشان داده و مقالهای در اهمیت این ژانر و ارتباط آن با تفسیر سنّی نگاشته است. گرهارد بوورینگ از محققانی است که دغدغه اصلیاش تفاسیر صوفی و عرفانی قرآن است و از این رهگذر نگاهی به تفسیر منسوب به امام جعفر صادق(ع) انداخته است. بروس فاج نیز در کنار دغدغههای مختلف ادبیاش در باب زبان عربی، تکنگاشتی درباره تفسیر مجمع البیان طبرسی دارد که در اینجا مجالی برای ارائه بیش از یک فصل آن وجود نداشت.