زنجیره راویان ( إسناد) آنها مشاهده کرد. این تفاسیر عمدتاً به شکل بحث پیوستهای است که در آن اغلب مؤلف به ابراز عقاید خود و دیدگاههای ترجیحی خویش پرداخته است.
طَبرِسی در مقدمه مبسوط و مفیدی که بر اثر تفسیریِ خود نوشته، ارزیابی جالب توجهی از سنت تفسیری شیعه امامیه در دوره پیشابویه ارائه کرده است. نکتههای دقیق [[این مقدمه]] مؤید درک هوشمندانه او از تغییر قابل ملاحظهای است که پس از غیبت امام دوازدهم در آثار شیعیان امامی پدید آمد. وی در این مقدمه توضیح میدهد که چرا او و طوسی کتابهای تفسیریشان را بر اساس متنهای مشابه پیش از خود، یعنی آثار تفسیری دوره پیشابویه، به نگارش درآوردهاند. وی با ستایش از آثار پیشینیان آغاز میکند ”که تلاش کردند تا اسرار [قرآن] را آشکار کنند... و در این [زمینه] کتابهای تحسینبرانگیزی را تألیف کردند که در بسیاری از آنها به عمق [دریای تفسیر] وارد شدهاند."۱ درعینحال در خلال این تحسین، میتوان اشاراتی از آنچه وی آن را محدودیتهای سنت تفسیری متقدم میخوانَد یافت که وی به طور ضمنی به انتقاد از آن میپردازد:
اصحاب ما [ أصحابُنا] ـ که خدا از آنها راضی باشد ـ تنها وجیزههایی [مُختَصَرات] تألیف کردهاند که در آنها احادیثی را که در این [حوزه] به دست آنان رسیده است، نقل کردهاند. ایشان به برنمودنِ معانی یا پرده برداشتن از اسرار توجه نکردهاند. در این میان تنها استثناء، عالم بزرگ ابو جعفر محمد بن حسن طوسی است که در کتاب خود التبیان... کاری بیش از صِرفِ جمع [احادیث] بدون توضیح و تفسیر آنها انجام داده است. او این گونه نبود که فقط احادیثی را [به شکلی زیبا] بنویسد، بدون آنکه آنها را تحلیل کند ( لم یَقنَع بِتَدوینِها دونَ تَبیینِها وَلا بِتَنمیقِها دونَ تَحقیقِها).۲
بنابراین بر خلاف آثار نگاشتهشده در سنت تفسیری پیشابویه، سنت تفسیری شیعیان امامی در دورههای بعد، که نگاشتههای طوسی نمونههای خوبی از آن هستند ـ و نیز نگاشتههای طَبرِسی که کماهمیتتر از آثار طوسی نیستند ــ به بررسی و مطالعه دقیق و