روایاتی از این دست در اصل هنگامی به آثار امامی راه یافتهاند که هنوز حدود «مجاز و غیرمجاز» در باب عقاید بهروشنی مشخص نشده بوده است. یا بهتر است بگوییم پیش از آنکه مرزهای اعتقادی میان جریان امامی (که در نهایت «دوازدهامامی» نامیده شد) و جریانهای رقیب مشخص شود. در عین حال، بلافاصله بعد از اینکه خطوط اصلی اعتقادی استوار شدند، توجه به موارد انحراف از جریان اصلی شیعه امامی بیشتر شد. مشکلات از اینجا آغاز میشوند: در نخستین گام هر آنچه نشانه آشکاری از غلو داشت کاملاً حذف میشد. در مقابل، روایاتی که در آنها عناصر دگراندیشانه تشخیص داده نمیشد، با ارائه تفسیری نو حفظ میشدند. مثال دیگری از چگونگی مواجهه مؤلفان امامی با عناصر غیرامامی را میتوان در بررسی عناصر متعدد زیدی جارودی که در تفسیر قمی وجود دارد مشاهده کرد.۱ چنانکه میدانیم تفسیر قمی تعداد زیادی روایت منسوب به امام محمد باقر[[ع]] در بر دارد که به واسطه ابو جارود (د. بعد از ۱۵۰/۷۶۷)، پدر فرقه جارودیه ـ یکی از مهمترین گروههای زیدی ــ نقل شده است.۲ بررسی عناصر زیدی جارودی مندرج در کتاب قمی نشان میدهد که از یک سو، مفسر امامی در استفاده از عناصری که از گروه رقیب نشئت میگیرد تردیدی به خود راه نمیدهد؛ از سوی دیگر، بررسی محتوای نقلقولهای عناصر مورد بحث بهروشنی نشان میدهدکه آنها تنها شامل چیزهایی هستند که در تطابق با روایات امامیاند و مورد قبول آنان (امامیان) است. در آن سو، تلاشهای متضاد طوسی برای اسماعیلی قلمداد کردن روایت «سبعیه»، که پیش از این ذکر شد، و تطهیر آن به عنوان روایتی امامی، و همینطور تلاش حر عاملی برای امامی شمردن «روایت سنبلها»، نشان از گرایشی متفاوت دارد که قطعا آن هم در سنت امامی یافت میشود؛ گرایشی که میخواهد روایاتی را که به هر ترتیب به آثار امامی راه یافتهاند، حفظ کند.
1.. به این مسئله مفصلتر در جای دیگری از اثرم (ن.ک: پ.۱) پرداختهام؛ نیز ن.ک: آغابزرگ الطهراني، الذريعة إلی تصانیف الشيعة، تهران، ۱۳۶۰، ج۴، صص۳۰۳-۳۰۸.
2.. در این باره ن.ک: W. Madelung, Encyclopaedia Iranica, I, p. ۳۲۷