151
تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی

جفت شده‌اند،‌ و سپس وارد حوزه واژگان فقهی شده‌اند.۱ بلکه مدعای من این است که فهرست‌کردنِ این مقولات تفسیری در کنار همدیگر، به‌مثابه نوعی «جعبه‌ابزار» برای مفسر، سطحی از خودآگاهیِ تفسیری را نمایش می‌دهد که به احتمال زیاد باید هم‌عصر با (و می‌توان با استدلال نشان داد که بعد از تأثیرِ) نوشته شافعی پدید آمده باشد. اگر بتوان تاریخ این متونِ منسوب به شافعی را با اطمینان به زمان زندگیِ خود او برگرداند (برخلاف سوءظنِ کالدر مبنی بر نوعی رشد اندام‌وارِ این متون)،۲ آن گاه این گزارش، سطحی مشابه از پیچیدگی هرمنوتیکی [[در مقایسه با نوشته شافعی]] (و یا حتی شاید سطحی بالاتر از آن) را نشان می‌دهد. بنابراین، مناسب‌ترین بافت برای فهمیدنِ گزارش، اواخر قرن هشتم/اوایل قرن نهم میلادی [[اواخر قرن دوم هجری]] است، یعنی هم‌زمان با چالشی که هرمنوتیکِ جدید شافعی پیش آورده بود (یا شاید اندکی متأخرتر از آن).۳ [[عنصرِ]] دوم: در این گزارش برداشتی از سازوکارهای هرمنوتیکیِ مرتبط با این اصطلاحات به چشم می‌خورد. در اینجا، شباهت‌هایی با فضای تفسیریِ رایج در قرن دهم وجود دارد، اما گسستی نیز وجود دارد که بیش از یک گسستِ کوچک است. مثلاً تحریرهای اولیه گزارش (کتاب سُلَیم، فضل، کلینی، ابن بابویه) نشان‌دهنده برداشتی از نسخ هستند که در آن منسوخ بی‌فایده دانسته می‌شود و از این رو راوی آن را حفظ نمی‌کند. این دیدگاه در تضاد با نظریه پسینی است که پیوسته (در مکاتب گوناگون) ادعا می‌کند منسوخ حفظ می‌شود اما نمی‌تواند مبنایی برای عمل باشد. این امر حکایت از آن دارد که گزارش در این شکل اولیه، دست‌کم از شکوفایی و رواج نظریه فقهی در قرن دهم قدیمی‌تر است. این عبارت و دیگر عبارت‌هایی که ممکن است نشان‌دهنده انحراف از روال هرمنوتیکیِ متداول باشند از تحریرِ مذکور در نهج البلاغه پاک شده‌اند.

1.. J. Lowry, "The legal hermeneutics of al-Shāfiʿī and Ibn Qutayba: a reconsideration”, Islamic Law and Society, ۱۱, ۲۰۰۴, ۷–۸.

2.. See: Norman Calder, Studies in Early Muslim Jurisprudence (Oxford, ۱۹۹۳), ۷۶–۸۵ and ۲۳۳–۴۴.

3.. با این گفته، من در حال بیان این مطلب هستم که مقالۀ حلّاق در پایین آوردنِ اهمیتِ بی‌واسطۀ شافعی من را کاملاً اقناع نکرده است. ن.ک:
Hallaq, "Was al-Shāfiʿī the master architect of Islamic jurisprudence?”, International Journal of Middle East Studies, ۲۵, ۱۹۹۳, ۵۸۷–۶۰۵.


تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
150

موارد، این تحریرها نشانه‌هایی از روزآمد شدن جهت مطابقت با تحولات آموزه‌ای (مثلاً در نظریه‌های مربوط به نسخ، عام/خاص و ارزیابی مهارت‌های ناقلان) را نمایش می‌دهند. این امر بر آن دلالت دارد که کتاب سلیم قدیمی‌تر از این تحریرها است.

تحلیل اِسناد می‌تواند حاکی از آن باشد که بخشی از این فعالیت (احتمالاً انتشار اولیه، و محتمل‌تر تعدیلِ متنیِ پیشا کلینی) به حمّاد بن عیسی مرتبط است. بعد از غیبت، همچنان‌که آموزه شیعی (هرمنوتیک خاصِ فقهی) تثبیت می‌شد، متن دستخوش بازپردازی‌های گسترده عبارات شد و واپسین صورتِ آن در نهج البلاغه شریف رضی جای گرفت.

بنابراین، شاهد اصلی در درون این طرحِ تاریخی این است که آگاهیِ هرمنوتیکیِ مشهود در گزارش حکایت از آن دارد که این گزارش در زمانِ اثرِ تحول‌آفرینِ شافعی، یا شاید درست پیش از آن، شکل گرفته است. این تاریخ‌گذاری را می‌توان با عناصر متعددی سنجید. [[عنصر]] نخست: این پیش‌فرض [[در روایت]] دیده می‌شود که قرآن و سنت تنها منابع شرع هستند ـ دیدگاهی که علی‌رغم تلاش‌های انجام‌شده برای ربط دادن آن به فقهای قدیم‌تر، عمیقاً با شافعی مرتبط است. دوم، پدیده فهرست کردنِ مقوله‌های دوگانه برای تلخیص وضعیتِ پیکره‌متنِ وحیانی. فهرست‌کردن ابزارهای تفسیریِ در دسترس بدین شکل درجه‌ای از آگاهیِ هرمنوتیکی را آشکار می‌کند که صورتِ جنینیِ آن در نوشته‌های منسوب به شافعی، به‌ویژه در کتاب الاُمّ، یافت می‌شود.۱ این مطلب ممکن است انتشار اولیه گزارش را به زمانی دیرتر در قرن نهم میلادی [[قرن سوم هجری]] براند، اما این، شاید، بیش از حد حدسی و نظرپردازانه باشد. باید تذکر بدهم که من در اینجا نمی‌گویم که عامّ و خاصّ به‌عنوان اصطلاحاتی فنی، و در این قالبِ دوگانه، صرفاً از زمان شافعی به بعد هویدا شدند. من با لوری هم‌نظرم که این دو اصطلاح احتمالاً در زمانی در اواخر قرن هشتم میلادی با همدیگر

1.. شافعی در کتاب الأُمّ فهرست‌های کوتاهی از مقولات هرمنوتیکی پیش می‌نهد (برای نمونه، ن.ک: محمد بن ادریس الشافعی، کتاب الام (بیروت، ۱۴۰۳)، ج۷، صص۱۶، ۹۲، ۲۸۹ و ۳۶۰). گرچه هیچ فهرستی در الرسالة نیست، اما به نظر می‌رسد باهم‌آییِ بخش‌هایی که این دوگانه‌ها را بررسی می‌کنند (نه فقط عامّ/خاصّ بلکه همچنین نصّ/جمله) دال بر نوعی باهم‌گذاریِ این تکنیک‌ها است. در قرن دهم، دامنۀ شمول این فهرست، کامل‌تر (و در یک نظریۀ فقهیِ جامع گنجانده) شد؛ برای مثال ن.ک: ابو بکر الجصاص، الفصول فی اصول الأحکام (استانبول، ۱۹۹۴)، ج۱، ص۱۲۹، و همو، احکام القرآن (بیروت، ۱۹۹۵)، ج۱، ص۷۱.

  • نام منبع :
    تفسیر امامیه در پژوهش‌های غربی
    سایر پدیدآورندگان :
    به کوشش محمدعلی طباطبایی و جمعی از پژوهشگران
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1395
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 11457
صفحه از 416
پرینت  ارسال به