همیشگی قرآن معرّفی شدهاند. گفتار ایشان ـ هر جا که در نگاه به قرآن، سخنی گفتهاند ـ، به عنوان قرینههای جانبی و مؤثّر، نقش اساسی دارد و جست و جوی این سخنان برای نیل به لایههای ژرفتر و بهویژه تأویل قرآن، لازم است. دلیل این سخن، واگذاری تبیین قرآن از سوی خداوند به پیامبر صلی الله علیه و اله، و واگذاری این وظیفه از سوی آن حضرت به اهل بیت علیهم السّلام است که در درس بعد به آن خواهیم پرداخت؛ همان نکتهای که در نقد ادّعای نخست نیز گذشت. افزون بر این، روایات متعدّدی عالمان به همه قرآن به ویژه تأویل آن را منحصر در پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل بیت ایشان میدانند.۱ برای نمونه، از امام باقر علیه السلام روایت شده که فرمود:
۰.ما یَستَطیعُ أحدٌ أن یَدَّعِیَ أنَّ عِندَهُ جَمیعَ القُرآنِ کلِّه ظاهرِهِ و باطنِهِ غیرَ الأَوصیاءِ.۲
۰.هیچ کس، جز اوصیا نمیتواند ادّعا کند که همه قرآن، [یعنی] ظاهر و باطنش را میداند.
برخی از روایات نیز همه قرآن را دارای بطن دانستهاند که دسترسی به تمام آن نیز در انحصار اهل بیت علیهم السّلام است. برخی از احادیثِ دلالت کننده بر این نکته، در درس «تأویل» گذشت.
دیدگاه چهارم: تفصیل لایهای
این دیدگاه ـ که ما نیز آن را بر گزیدهایم ـ وجه سوم را میپذیرد که برای آگاهی از تفصیل جزئیات قصص، احکام، برزخ و معاد، به قرینههای بیرونی و از جمله سنّت نیاز است؛ امّا این نکته را میافزاید که برای رسیدن به لایههای عمیق دیگر آیات نیز نیازمند قرینههای بیرونی و ارشاد پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل بیت او هستیم.
با توجه به آنچه در نقد نظریات پیشین به ویژه نظر سوم گذشت، در اینکه تفسیر قرآن نیازمند روایت است، هر دو تفصیل به کار میآید. ما نظر سوم را ردّ نمیکنیم؛ امّا آن را گسترش میدهیم. مانند باورمندان نظر سوم، در بخش ناگفتههای قرآن (مانند جزئیات