۲ ـ ۱. مبانی صدوری
برای روشن شدن مبانیِ صدوری در عرصه روایات تفسیری، ابتدا لازم است تعریف خود را از حدیث و سنّت عرضه کنیم. «حدیث» در تعریف مشهور، گزارش گفتار و رفتار و تقریر معصوم است. «سنّت» نیز گفتار و رفتار عینی و خارجیِ معصوم، اعمّ از پیامبر صلی الله علیه و اله و اهل بیت گرامی او است. این جداسازی میان حدیث و سنّت، به ما امکان میدهد در دو مرحله، از حجّیت هر یک در تفسیر قرآن سخن بگوییم و ابتدا اعتبار سنّت و سپس اعتبار حدیث را به عنوان حکایتگر سنّت، در این عرصه بکاویم.
این جداسازی و مرحلهبندی، از آن رو مهم است که حدیث در حکایت از گفتار و رفتار معصوم، آسیبپذیر بوده و از اشتباه راویان و کاتبان و نیز از گزند جاعلان و تحریفگران مصون نمانده است.۱ این آسیبها و تحریفها هرچند در مقایسه با حجم عظیم روایاتِ دستْ ناخورده و قابل اعتماد، چندان فراوان نیستند؛ امّا موجب میشوند که میان حدیث و قرآن، تفاوت معناداری از جهت تحریف و تصحیف ایجاد شود. قرآن هر آیه و کلمهاش میتواند به فرایند تفسیر در آید؛ امّا هیچ سخنی تنها به اعتبار اینکه حدیث نامیده میشود، نمیتواند در تفسیر قرآن دخالت کند. از این رو، تنها احادیث معیّنی صلاحیت تفسیر قرآن را خواهند داشت که در آینده، به توصیف آنها میپردازیم.
۲ ـ ۲. مبانی دلالی
در ناحیه مبانی دلالی، ظواهر حدیث مانند ظواهر قرآن و هر متن دیگری، به شرط توجّه به قرینهها و حصول اطمینان نوعی، حجّیت دارند. در این جا نیز کار اصلی بر دوش دانش اصول فقه است و مباحث الفاظ و حجّیت ظواهر در این دانش، کهن و ریشهدار است.۲
وضعیت حدیث در ارتباط با حجّیت قول لغوی در فهم واژگان آن و نیز کاربرد بیان