نژاد آن دو، شاخههاى آن. دانش امامان میوهاش و شیعیان مؤمن [به آنها] برگهایش به شمار مىروند. به خدا سوگند که هر گاه مؤمن به دنیا میآید، بر این درخت برگى افزوده مىشود و زمانى که بمیرد، برگی از آن فرو مىافتد.
در منابع اهل سنّت نیز روایتی به نقل از ابو اُمامه در باره آیه (إِنَّ الْإِنْسانَ لِرَبِّهِ لَکنُودٌ)۱ نقل شده است. اگر بتوانیم این روایت را جری تأویلی بدانیم، آن گاه میتوانیم نمونهای از تفاسیر اهل سنّت نیز در این باره ارائه کنیم. طبق این روایت، پیامبر خدا صلی الله علیه و اله فرموده است:
۰.الکَنودُ: الَّذی یَأکُلُ وَحدَه، و یِضرِبُ عَبدَه، و یَمنَعُ رِفدَه.۲
۰.کنود، آن کسی است که تنها غذا میخورد، خدمتکارش را میزند و از بخشش خودداری میکند.
رابطه جری با تفسیر و تأویل
تفسیر، پردهبرداری از مفهوم است و مستقل از افراد و مصداقهای خود وجود دارد. در تفسیر، با مفهوم ذهنی سر و کار داریم و نیازی به یافتن مصداق نداریم. در واقع، پس از به انجام رسیدن فرایند تفسیر، مشخّص میشود که آیه بر چه افرادی تطبیق میکند. این تفسیر است که با تعیین حد و مرزهای معناییِ آیه، مصداقهای آن را در خارج به ما میشناساند.
امّا جری، از زاویهای متفاوت عمل میکند. رسالت اصلی جری، آوردن قرآن به صحنه زندگی است. جری در پیِ روشن کردن تکلیف مخاطب در زندگی واقعی است تا به او کمک کند وظیفه «در لحظه»ی خود را تشخیص دهد و مصداق واقعی و کنونی از یک مفهوم قرآنی را بیابد. فرایند جری، در ظاهر امر، به مفهوم ذهنی و تفسیر و تبیین مفهومیِ آیه نظر ندارد؛ امّا در پسْزمینه خود، بر پایه تفسیر و یا تأویل نشسته است. این تفسیر و یا تأویل نهان، در ذهن فردی که آیه را بر مصداق خارجیاش تطبیق میدهد، وجود دارد و پشتوانه علمیِ جری است.این پشتوانه اگرچه مقصود اوّلی و اصلی نیست، امّا میتوان آن را کشف