تفاسیری مانند تفسیر یحیی بن سلّام و عبد الرزّاق صنعانی را میتوان حلقه واسط میان تفسیرهای ساده و ابتداییِ قرن دوم و تفاسیر جامع اهل سنّت در قرنهای بعد دانست. همه این تفسیرها زمینهساز پیدایش تفاسیر روایی بزرگ اهل سنّت و جوامع تفسیری گستردهای مانند دو تفسیر طبری (م۳۱۰ق) و ابن ابی حاتم رازی (م۳۲۷ق) هستند. نگارش این دو تفسیر بهویژه تفسیر طبری، عرصه را برای عرضه تفسیرهای روایی دیگر، تنگ کرد؛ زیرا افزون بر طرح بسیاری از مباحث ادبی و تاریخی، روایات تفسیری را نیز در ذیل بیشتر آیات قرآن گرد آورده بودند.۱
یک قرن بعد، در سده پنجم هجری، شاهد تألیف چند تفسیر دیگر هستیم: الکشف و البیان اثر مشهور ثعلبى (م۴۲۷ق)؛ تفاسیر سهگانه واحدی نیشابوری (مؤلّف کتاب أسباب النزول و متوفّای ۴۶۸ق)، به نامهای الوجیز، الوسیط، و البسیط؛ و تفسیر سمعانی۲ (م۴۸۹ق). از این میان، تفسیر ثعلبی را میتوان روایی دانست. در سدههاى بعد نیز افرادی مانند ابن کثیر (م۷۷۴ق) و سیوطی (م۹۱۱ق)، توانستند جوامع روایی ـ تفسیری دیگری را سامان دهند که به دلیل برخی دقّتها و تهذیبها و یا اختصارها و تدوین مناسبتر، بر نمونههای پیشین برتری دارند.
بنا بر این، تفاسیر روایی اهل سنّت در دو دسته کلّیِ «تفاسیر روایی کهن» و «تفاسیر روایی متأخّر» جای میگیرند. تفسیر طبری، تفسیر القرآن العظیم ابن ابی حاتم رازی و تفسیر ثعلبى، در شمار تفاسیر روایی کهن، و تفسیر القرآن العظیم ابن کثیر و تفسیر الدرّ المنثور سیوطی در دسته تفاسیر روایی نو جای میگیرند. در این جا به برخی ویژگیهای این تفاسیر اشاره میکنیم و مشتاقان را به کتابهای تاریخ تفسیر ارجاع میدهیم.۳
1.. میتوان به دو کتاب با نام تفسیر القرآن نیز در این دوره اشاره کرد: یکی نوشتۀ ابو بکر بن منذر نیشابوری، از معاصران طبری، و دیگری نوشتۀ ابو بکر بن خزیمۀ نیشابوری (م۳۱۱ق). این دو کتاب به ما نرسیده و تنها گزارشهایی از کتاب نخست، در تفسیر الدرّ المنثور در دسترس است.
2.. منظور منصور بن محمّد سمعانی است. او را نباید با عبد الکریم بن محمّد تمیمی سمعانی (م۵۶۲ق) اشتباه گرفت که به دلیل تألیف کتاب الأنساب و نیز فضائل الصحابة شهرت بسیار دارد.
3.. مانند: تاریخ تفسیر قرآن: ج۱ ص۵۰۲ ـ ۵۰۹ و ۵۱۳ ـ ۵۱۷؛ التفسیر و المفسّرون: ج۱ ص۲۰۴ ـ ۲۵۴؛ تفسیر و مفسّران: ج۲ فصل دهم ص۱۳۹ ـ ۲۲۳.