مطالبی را از تفسیر القمی آورده است.۱ بحرانی کمتر حدیثی را تقطیع کرده و از این رو، بسیاری از قرینهها را گزارش کرده است. او همچنین اسناد روایات را آورده و این کار او، راه را برای بررسی سندی آسانتر کرده است. امّا این دو کار، در کنارِ آوردن روایاتی که ارتباط اندکی با آیه دارند و کمکی به تبیین آن نمیکنند، حجم البرهان را افزایش داده است. بیشتر روایات این تفسیر، از معصومان علیهم السّلام است و از این نظر، برتریِ روشنی بر تفاسیر اهل سنّت دارد؛ امّا منابع و نیز محتوای برخی از روایات آن، ضعیف و سست است. با این همه، بسیاری از روایات تفسیر البرهان قابل استفاده است و میتوان به آنها مراجعه کرد و بهره برد. در مقدّمه بلند این تفسیر، روایات فراوان آمده که ذیل موضوعات متنوّعی مانند «نخستین و آخرین سوره نازل شده»، «محکم و متشابه»، «تفسیر به رأی» و «ردّ خبر مخالف قرآن»، دستهبندی و گزارش شدهاند.
۳. تفسیر نور الثقلین
تفسیر نور الثَقَلَیْن یا نور الثِقْلین۲ نوشته عبد العلی بن جمعه عروسی حُوَیزی،۳ با نام و شیوهای برگرفته از حدیث گرانسنگ «ثقلین»۴ از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله است. حویزی در شیراز پرورش یافت و در همان جا دانشهای دینی را فرا گرفت و به سال ۱۱۱۲ ق. در گذشت. وی با فیض کاشانی، سید هاشم بحرانی، علامه مجلسی و شیخ حرّ عاملی، مؤلّفان جوامع تفسیری و روایی شیعه معاصر بوده است. شیخ حرّ او را عالمی پرهیزکار، محدّثی ثقه، ادیب و جامع علوم خوانده، تفسیرش را ستوده و نسخهای از آن تهیّه کرده است.۵
1.. بحرانی این تفسیر را منسوب به امام صادق علیه السلام دانسته است. البرهان: ج۱ ص۷۳.
2.. برای بررسی دو نوع قرائت، ر.ک: محاضرات فی الاعتقادات: ج۱ ص۱۷۹ ـ ۱۸۰.
3.. تعبیر «حُوَیزی» منسوب به هویزه در استان خوزستان است که از دیرباز، با «حاء» نوشته میشده است؛ امّا از سال ۱۳۱۴ش. و در پی مصوّبۀ هیئت وزیران، املای «هویزه» رسمیت یافت. ر.ک: فرهنگ معین: مدخل «هویزه». (ویراستار)
4.. بصائر الدرجات: ص۴۳۳؛ الأمالی، صدوق: ص۵۰۰؛ کمال الدین: ص۲۳۴؛ مسند أحمد: ج۳ ص۱۴؛ سنن الترمذی: ج۵ ص۳۲۹؛ سنن الدارمی: ج۲ ص۴۳۲.
5.. أمل الآمل: ج۲ ص۱۵۴ شمارۀ ۴۴۹.