تفسیری نیز همّت گمارده است. فیض کاشانی عالِمی جامع و خوش قلم، و تفسیرش به طور نسبی، پیراسته و منقّح است. او با اینکه حدیثشناس است و گرایشهای اخباری دارد، هر حدیثی را نمیپذیرد و همین گزینش او، تفسیر رواییِ الصافی را پسندیده و پذیرفتنی کرده است.
او روایات فراوان را از کتابهای حدیثی بزرگ و مشهوری مانند الکافی، تهذیب الأحکام، نهج البلاغة، کتاب من لایحضره الفقیه، عیون أخبار الرضا علیه السلام، التوحید، علل الشرائع، الخصال، معانى الأخبار، ثواب الأعمال، کمال الدین، المحاسن برقی و الاحتجاج طبرسی نقل نموده و از تفسیرهای روایی کهن مانند تفسیر العیّاشی، تفسیر المنسوب الی الامام الحسن العسکری، و تفسیر القمّی فراوان استفاده کرده است. فیض بیش از سه هزار روایت از دو تفسیر قمی و عیّاشی و حدود ۱۳۰۰ روایت از کتاب الکافی نقل کرده است. او همچنین، از منابع حدیثی اهل سنّت نیز روایت نقل کرده و با عبارت «و فی حدیث النبوی» به آنها اشاره میکند.
فیض تفسیرش را بر احادیثی استوار نموده که نزد خود معتبر میداند؛ امّا در جایی که به حدیث دست نیافته، از تفاسیر شیعه مانند مجمع البیان۱ و جوامع الجامع۲ نیز برخی از تفاسیر اهل سنّت مانند أنوار التنزیل۳ ـ با رعایت برخی شرطها ـ استفاده کرده است. فیض از برخی منابع پراکنده دیگر مانند مناقب ابن شهرآشوب نیز مطالبی نقل کرده است.۴
فیض کاشانی در جمع میان اخبار متعارض، بیشتر، از روش جمع دلالتی استفاده میکند و میکوشد روایتی را از دست ندهد و کنار نگذارد. وی در مقدّمهای مبسوط که بر تفسیر
1.. تفسیر الصافی: ج۱، ص۱۲۴، ۱۳۶، ۱۷۸، ۲۱۷ و... .
2.. همان: ج۱، ص۲۲۰، ۲۱۵، ۲۵۱، ۴۷۴، و... .
3.. کتاب أنوار التنزیل و أسرار التأویل، معروف به تفسیر بیضاوی، نوشتۀ ناصر الدین عبد اللّٰه بیضاوی (م۶۸۵ق) متکلّم، مفسّر و محدّث اهل سنّت در سدۀ هفتم هجری است. فیض برخی مطالب را از تفسیر بیضاوی نقل میکند، امّا به آن ارجاع نمیدهد.
4.. تفسیر الصافی، ج۱، ص۱۹۷، ۳۷۱، ۴۰۴، ۴۷۶و... .