بن هبة اللّٰه راوندی (م۵۷۳ق) در الخرائج و الجرائح، ابن شهرآشوب مازندرانی (م۵۸۸ق) در مناقب آل أبی طالب، نیز فقیهانی مانند محقّق کرکی، شهید ثانی و محقّق بحرانی، و بیشتر مفسّرانی که تفسیر روایی از خود بر جای نهادهاند.
مجموع این قرینهها نشان میدهد که این کتاب از قرن چهارم به بعد، رایج بوده و جزو میراث حدیثی ـ تفسیریِ شیعه، تا حدّی مورد اعتنا بوده است و از این رو، طریق ما تا مؤلّف کتاب؛ یعنی محمّد بن قاسم استرآبادی، با مشکل جدّی رو به رو نیست و آنچه میماند، شخصیت مؤلّف کتاب و صحّت سند او به معصوم علیه السلام است.
مؤلّف تفسیر منسوب به امام عسکری علیه السلام مطالب این تفسیر را شیخ صدوق از محمّد بن قاسم استرآبادی خطیب که به ابو الحسن جرجانی مفسّر شهرت دارد،۱ و او از دو فرد شیعه به نامهای «ابو یعقوب یوسف بن محمّد بن زیاد» و «ابو الحسن علی بن محمّد بن سیّار [یا یسار و یا سنان]» نقل کرده است. این دو، مدّعیاند که امام حسن عسکری علیه السلام مطالب این تفسیر را به تدریج و در طیّ هفت سال بر ایشان املا کرده و ایشان آن را نگاشتهاند. به احتمال فراوان، مفسّر جرجانی و یا شیخ صدوق، بخشی از این مطالب را به دست آورده و آن را مرتّب و مدوّن کرده باشند.
در وثاقت شیخ صدوق، تردیدی نیست؛ ولی طریق ما به ایشان معتبر نیست و نیز در باره مفسّر جرجانی و دو ناقل این روایات تفسیری، توثیقی در دست نیست. فهرستنگاران و رجالشناسان متقدّم شیعه، از این سه تن و کتاب تفسیرشان نام نبردهاند. تنها ابن غضائری، مفسّر جرجانی را یاد کرده و او را کذّاب خوانده است.۲ این تضعیف با فراوانیِ نقل شیخ صدوق از وی، به همراه طلب رحمتی که بارها برایش کرده، معارض است و شاید بتوان آن