به هوا و هوس خویش است.۱ زمینه این امر، گاه از تسلیم شدن در برابر خواستهها و گرایشهای هوسآلود درونی است و گاه نتیجه توجّه بیش از اندازه به دانستههای خود و مرعوب شدن در برابر دانشهای نو و گسترده دامن امروزی.
در حالت نخست، مفسّر به جای اندیشیدن در مضمون متن و کوشش برای یافتن قرینههای مؤثّر در فهم آن، به خواستههای خود دل میبندد و آنها را فراروی پژوهش و نقطه پایانی مسیر تحقیق خود قرار میدهد.
در حالت دوم نیز، نتایج کنونیِ دانشهای نو و مرتبط با مسئلهاش را دانسته از پیش پذیرفته خود قرار میدهد و میکوشد مسیر پژوهش را به آن برساند. وی چون از تضاد و تخالف نتایج علمی با مفاد متن و مضمون آیات واهمه دارد، به سوی فهمی از متن گرایش مییابد که مطابق با دانستهها و دستآوردهای علمیِ مقبولش باشد. او در بند خود گرفتار میشود و نمیتواند متن را آن گونه که هست، بفهمد و این، خطرناکترین دام شیطان بر سر راه فهم و تفسیر قرآن است.
یک نمونه ابتدایی، استناد چپگرایان و علاقهمندان به اقتصاد مارکسیستی، به آیه (وَ أَنْ لَیسَ لِلْإِنْسانِ إِلاَّ ما سَعى)۲ است. اینان بر آن بودند که آیه مزبور، بر اصالت کار انگشت نهاده و از این رو، نباید ارزشی برای سرمایه در نظر گرفت. این در حالی است که این آیه در سیاق آیات ناظر به قیامت قرار گرفته و مقصود از «سعی»، کوشش الهی انسان برای آباد کردن آخرت خویش است؛ امری که به روشنی از آیات بعد فهمیده میشود: (وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُرىٰ * ثُمَّ یُجْزاهُ الْجَزَاءَ الْأوْفَىٰ * وَ أنَّ إِلَى رَبِّک الْمُنْتَهَیٰ؛۳ و اینکه تلاش وى، به زودی دیده خواهد شد. سپس به او پاداشى تمام دهند. و اینکه پایان راه، به سوی پروردگار تو است).