بلکه راهِ آمده را دو باره به دقّت میکاود تا از گردآوری و به خدمت گرفتن همه قرینهها و جایگذاریِ درستِ هر یک، اطمینان یابد.
مراجعه به تفاسیر دیگر، در بیشتر جاها مؤثّر است؛ زیرا مفسّران بزرگ پیشین، تلاشهای سترگی را در آستان قرآن به انجام رساندهاند. آنان با تکیه به دانشهای ادبی، روایات تفسیری و نیز با فراخواندن همه داشتههای ذهنی و دانشهای عصر خود، گاه به برداشتهایی استوار و بدیع، دست یافتهاند. این برداشتها میتواند راهگُشای مسیر پژوهش در عرصه تفسیر قرآن باشد و تلاشهای مفسّر را سمت و سو بخشد.
گفتنی است که این کار، در همه مراحل تفسیر امکان پذیر است؛ امّا بهتر است پس از طیّ مراحل اصلی و در پایان فرایند تفسیر انجام گیرد ـ یعنی هنگامی که به برداشتی به طور نسبی مقبول دست یافته باشیم ـ تا در بند تقلید نیفتیم. به خاطر داشته باشیم که برداشت و تفسیر دیگر مفسّران، مهم است و باید مورد اعتنا قرار گیرد؛ ولی حجّیت و اعتبار قطعی ندارند. برخی آرای تفسیری، مقبولاند؛ ولی برخی از آنها، برداشتهای ذوقی از آیات شریف قرآناند که مستند قابل ارجاعی ندارند.
آرای صحابیان و تابعیان غیر معصوم نیز در همین دسته جای میگیرد. ایشان به دلیل نزدیک بودن به عصر نزول و بهره بردن از تعالیم نبوی، عطر قرآن را در جان خود احساس میکردهاند و در همان فضا میزیستهاند و شاهد شماری از قرینههای لفظی و مقامی بودهاند. از این رو، سخن ایشان هرچند حجّت نیست، میتواند به عنوان بخشی از قرینهها مورد توجّه باشد. ما به گزارشهای ایشان ـ به ویژه در باره اسباب نزول ـ توجّه میکنیم؛