تفسیر رواییِ جامع
بر پایه آنچه گذشت، هدف نهاییِ تفسیر روایی، رسیدن به معنا و مراد آیات در پرتو دانش قرآنیِ معصومان است؛ امّا این به معنای کنار نهادن دانشهای ادبی و عقلی و بیتوجّهی به دیگر دانشهای سودمند بشری نیست. بر این پایه، تفسیر روایی در پیِ دستیابی به یک فهم روایی از قرآن است و در این فرایند، نقشی مهم به روایت میدهد، امّا منحصر به آن نیست. بنا بر این، تفسیر روایی باید ضمن استفاده حدّ اکثری از روایات به عنوان مهمترین منبع، نگاهی جامع نیز به همه منابع تفسیری داشته باشد. از این رو، میتوان چنین تفسیری را «تفسیر رواییِ جامع» نامید.
تفسیر رواییِ جامع با «تفسیر رواییِ محض» تفاوت دارد. در تفسیر رواییِ محض، تنها به گردآوری روایات و چینش آنها در ذیل آیه بسنده میشود؛ امّا در تفسیر رواییِ جامع، هم از احادیثِ ناظر به قرآن استفاده میشود و هم کوشش ژرف، فراگیر و عالمانهای برای گردآوری همه قرینهها و فهم دقیق و همهجانبه آنها به کار میرود. مفسّری که شیوه رواییِ جامع را به کار گرفته، با بهرهگیری از همه منابعِ در دسترس، به درک ظاهر و باطن آیات روی میآورد و برای فهم متن و نیل به مقصود قرآن و احادیث ناظر به آن، از اجتهاد عقلی نیز یاری میگیرد. از این رو، در روش تفسیر رواییِ جامع، عوامل گوناگونی بر کار مفسّر و نتیجه برآمده از آن اثرگذارند، مانند: «شیوه تعامل با قرآن»، «روش فهم حدیث»، «چگونگی بهرهگیری از لغت و ادب عربی»، «سیاق متنی» و «قرینههای جانبی». درستی و دقّت در کاربرد هر یک از اینها، تأثیر مستقیمی در صحّت فهم و تفسیر ما از متن و کامیابی در رسیدن به مقصود خداوند متعال دارد.
روش تفسیر رواییِ جامع، مرکّب از دو بخش اساسیِ «فهم حدیث» و «درک قرآن» است. این دو باید به شکل اجتهادی تحقّق یابند تا برآیند نهاییِ آنها، شایسته نام «تفسیر رواییِ جامع» باشد. هر یک از بخشهای مستقلّ تفسیر روایی ـ یعنی روش فهم قرآن و شیوه فهم حدیث ـ جداگانه پژوهش و عرضه شدهاند؛۱ امّا به صورت یک فرایند تلفیقی و نگاهی