عِندی حالاً و أمقَتَهُم إذا سَمِعَ الحَدیثَ یُنسَبُ إلینا و یُروى عَنّا فَلَم یَقبَلهُ، اشمَأزَّ مِنهُ و جَحَدَهُ و کَفَّرَ مَن دانَ بِه و هو لا یَدری لَعلَّ الحَدیثَ مِن عِندِنا خَرَجَ، و إلینا أسنِدَ، فَیکونُ بِذلکَ خارجاً مِن وَلایَتِنا.۱
۰.به خدا سوگند، محبوبترین یارانم نزد من، کسی است که باتقواترین و دینشناسترینِ آنان باشد و بیش از دیگران در پوشیده داشتن حدیث ما [از مخالفان و کمخردان] بکوشد. و بدترین و منفورترین آنان نزد من [کسی است که] هر گاه حدیثِ منسوب به ما و منقول از ما را شنید، نپذیرد و از آن بدش آید و انکارش کند و کسی را که بدان باور دارد، تکفیر کند؛ در حالی که او چه میداند، شاید آن حدیث از ما صادر شده و [به درستی] به ما منسوب شده باشد. پس او به سبب این کار، از ولایت ما خارج میگردد.
در روایتی دیگر میخوانیم:
۰.... عَن أبی بَصیرٍ عَن أحَدِهِما عَلَیهِما السَّلامُ قالَ: «لا تُکذِّبوا بِحَدیثٍ آتاکم مُرجِئیٌّ وَلا قَدَرِیٌّ وَلا خارِجیٌّ نَسَبَهُ إلینا. فَإنَّکم لا تَدرونَ لَعَلَّهُ شَئٌ مِنَ الحَقِّ فَتُکذِّبوا اللّهَ عَزَّ وَجَلَّ فَوقَ عَرشِهِ».۲
۰.ابو بصیر از امام باقر یا امام صادق علیهما السلامنقل میکند که فرمود: «حدیثی را که یکی از مرجئه یا قَدَریه یا خوارج به ما نسبت میدهند، دروغ نپندارید؛ چرا که شما نمیدانید، شاید حقیقتی در این خبر نهفته باشد و به واسطه دروغ دانستن آن، خدا را در بالای عرشش تکذیب کنید».
امامان علیهم السّلام اصحاب خود را به جای انکار حدیث، به «ردّ العلم» آن تشویق کردهاند. یعنی از آنها خواستهاند ابتدا در پیِ فهم درست حدیث بر آیند و اگر برایشان میسّر نبود، آن را به گویندهاش باز گردانند؛ ولی آن را رد نکنند مگر آنکه با قرآن و بدیهیات عقلی و حسّی، تعارضی روشن و آشکار داشته باشد. روایت سفیان بن سمط بر این مطالب دلالت دارد. او میگوید: