همچنین، برخی عالمان از «حجّیت روایات آحاد تفسیری» سخن گفتهاند و با بررسی آرا و دلایل هر رأی، بحثی درازدامن و فنّی را سامان دادهاند. ما در این جا تحلیلی را با استفاده از کتاب درآمدی بر تفسیر جامع روایی میآوریم. در این تحلیل، روایات تفسیری از نظر میزان اعتبار، به چهار دسته تقسیم شدهاند:
۱. روایات تفسیری متواتر؛
۲. روایات دارای قرینههای اطمیناناور؛
۳. روایات دارای اسناد معتبر امّا فاقد قرائن اطمینانآور؛
۴. روایات فاقد اسناد معتبر و قرائن اطمینانآور.
پایه نظریِ این دستهبندی آن است که روایت تفسیری، یا برای مفسّر اطمینان میآورد و یا نمیآورد. این اطمینان گاه برخاسته از تواتر روایات است (دسته نخست) و گاه حاصل همراهی قرینههای اطمینانآور با روایت است (دسته دوم). بقیه روایات نیز اخباری هستند که اطمینان نمیآورند؛ یعنی نه متواترند و نه از همراهی قرینهها بهرهمندند. برخی از این روایات، سند صحیح و مقبولی دارند (دسته سوم) و برخی دیگر، سندشان نیز معتبر نیست (دسته چهارم).
اعتبار دسته اوّل و دوم، مقبول همگان است و از دسته چهارم نیز در درس بعدی سخن خواهیم گفت. پس آنچه در این جا مورد بررسی قرار میگیرد، دسته سوم است؛ یعنی روایاتی که سندشان صحیح یا مقبول است، ولی از قرینهای که موجب اطمینان به صدور آنها باشد، بیبهرهاند.
پرسش اصلی این است: آیا روایاتی که سندشان مقبول است امّا اطمینان نمیآورند، در عرصه تبیین معارف قرآنی و به ویژه مباحث اعتقادی و کلامی آن، معتبرند یا نه؟
گفتنی است: اعتبار این دسته از روایات برای اثبات احکام فقهی که بر تعبّد بنا شدهاند، تعبّد مورد تردید نیست؛ امّا در باره اعتبار آنها در عرصه تفسیر، چند نظریه وجود دارد:
۱. اعتبار مطلق
شماری از عالمان معتقدند روایتی که سندش مقبول است، در همه جا اعتبار دارد.۱ اینان