یک دلیل روایی بر این سیره و تفسیر کردن پیامبر صلی الله علیه و اله، گزارش طبری به نقل از عمر بن خطّاب است که میگوید: «کان آخر ما نزل من القرآن، آیة الربّا، و إن نبیّ اللّٰه[صلی الله علیه و اله] قبض قبل أن یفسّرها».۱ این گزارش در برخی از کتب مشهور حدیث اهل سنّت نیز آمده است.۲ سیوطی نیز آن را آورده و سپس چنین نوشته است:
۰.مفهوم این کلام این است که پیامبر صلی الله علیه و اله آنچه را نازل میشد، برای آنان تفسیر میکرد و تنها این آیه را به سبب رحلت سریع ایشان بعد از نزول این آیه، تفسیر نفرمود. و گر نه، دلیلی دیگر برای تخصیص این آیه نخواهد بود.۳
اکنون میپرسیم: آیا میتوان تصوّر کرد که پیامبر صلی الله علیه و اله قرآن را تبیین و تفسیر کند و به پرسشهای صحابیان پاسخ دهد و ابهامهای ایشان را در باره آیات الهی حل کند، امّا سخن و پاسخ و تفسیر او اعتبار نداشته باشد؟! آیا تکرار این کار از سوی پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله لغو و بیهوده نخواهد بود؟!
این دلیل در دایره همه مخاطبان قرآن، به آسانی جاری است. همسانی وضعیت مسلمانان صدر اسلام با دیگر مسلمانان در تکالیف دینی و پیروی از پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله، ثابت شده و مقبول است. به دیگر سخن، کسی که نبوّت پیامبر را میپذیرد و قرآنِ نازل شده بر او را به عنوان وحی الهی تلاوت میکند، پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله را نیز مبلّغ و مبیّن آن میداند و سیره ایشان را در تفسیر قرآن میپذیرد. از این رو، انتظار دارد آورنده پیام الهی و مبلّغ وحی، پاسخگو و تبیین کننده ابهامهای او در باره قرآن و یا ارائه دهنده راه حلّ در باره آنها باشد. کافی است چنین شخصی سؤالهای خود را مشابه سؤالهایی بداند که اصحاب پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله از ایشان پرسیدهاند. در این حالت، پاسخهای پیامبر به آنها را نیز پاسخ به خود میداند و مقبول و معتبر میشمرد.