باشند. در صورتی فروتر، دست کم نیاز به دو گروه عالم مرتبط با هم داریم: مفسّران آشنا به مسائل و دانشهای روز، و دانشمندان پیجوی حلّ مسائل از دل قرآن. اگر این دو دسته پدید آیند و در کنار هم قرار گیرند یا هر دو گونه دانش تفسیر و علم روز در درون برخی عالمان گرد بیاید، میتوان امید داشت که شاهد ارائه راه حلهای عمیق و گسترده قرآنی برای حلّ مسائل بشری باشیم.
امّا این همه، وظیفه امروز ما را سبک نمیکند. ما میتوانیم در فرجام تفسیر رواییِ جامع، با بیرون کشیدن برخی پیامها و نمایهها از دل قرآن، راه را برای چنین گفت و گویی باز کنیم؛ گفت و گویی برخاسته از کوششهای ذهنی و با تمرکز کامل بر معنای هر آیه از یک سو، و اندیشیدن به سؤالهای امروز بشر از سوی دیگر. این تلاش سخت، میتواند ما را به دریافتی نو و بدیع برساند که از رهگذرِ توانا دیدن آیات قرآن در حلّ موضوعات بشری حاصل میآید و در نتیجه آن، فلان آیه را ناظر به فلان موضوع و پاسخگوی فلان پرسش خواهیم دید.
به سخن دیگر، دقّت در مقصود هر قطعه از صدر و ذیل آیه و هر عبارت کوچک و بزرگ آیه و متناظر کردن آن با مسائل همیشگی یا نوپدید جامعه بشری، میتواند ما را به برداشتهایی نو از آیه برساند که به ذهن مفسّران پیشین نرسیده؛ به این دلیل که سؤال آن در عرصه زندگی و یا ذهن آنها نبوده است.
گفتنی است که استخراج پیام از متن، گاه با نگرش انعکاسی به متن است و گاه انتزاعی. در نگرش انعکاسی، به مفاهیم بازتابیده از متن نظر میشود، بی آنکه به ژرفنگریهای ریز و ظریف ذهنی روی بیاوریم. برای نمونه، فرمان به استعاذه از زنان افسونگر، یعنی (ٱلنَّفَّاثَاتِ فِی ٱلْعُقَدِ)،۱ میتواند ناظر به خطر یا فراوانیِ چشمگیر زنان ساحر، دست کم در عصر نزول سوره باشد.
امّا در پیامهای انتزاعی، به گفتههای نهفته و حتّی ناگفتههای متن گوش میسپاریم و با