همچنین، دسته بزرگی از روایات موجود در کتب تفسیر روایی شیعه، مانند تفسیر منسوب به امام حسن عسکری علیه السلام، تفسیر عیّاشی و بخشی از تفسیر علی بن ابراهیم قمی، فاقد طریق یا سند معتبر هستند.
این واقعیت تلخ، بررسی نقش روایات تفسیریِ ضعیف السند و میزان کارآمدیِ آنها را در تفسیر قرآن، لازم میکند. اثبات کارآمدی این دسته از روایات، ثمربخشتر از اثبات حجّیت روایات تفسیریِ معتبر السند است؛ زیرا روایات راویان ثقه در مقایسه با روایات ضعیف السند، کمشمارترند. برای بررسی این امر، باید اندکی به تعریف و خاستگاه حدیث ضعیف بپردازیم.
تاریخچه اصطلاح «حدیث ضعیف»
در نیمه نخست روزگار حیات اسلام، یعنی تا قرن هفتم هجری، روایات به دو دسته «معتبر» و «نامعتبر» تقسیم میشد. روایاتی که در کتابهای شناخته شده و با سندهایی مقبول، نقل شده بودند و قرینههایی بر صدور آنها و مضمون درستشان گواهی میداد، صحیح و موثّق یا معتبر، و غیر آنها ضعیف و نامعتبر نامیده میشدند.۱ به سخن دیگر، شرط اصلی در این دوره، حصول اطمینان به مضمون روایت بود و از این رو، گاه خبر ضعیف السندی را به دلیل محتوای مقبول و صحیحش، معتبر میدانستند و خبر صحیح السندی را به دلیل مضمون نادرستش، ضعیف و بیاعتبار میشمردند.۲ در آن روزگار، نه ضعف سند به تنهایی، موجب حذف حدیث میگشت، و نه صرف قوّت سند حدیث، سبب ترجیح آن بر دیگر احادیث شمرده میشد؛ بلکه معیار، وثوق به صدور و اطمینان به محتوا بود.