پس از رویگردانی از کلام، به تثبیت جایگاه عمومی خود در جامعه امامیه پرداخت.۱ بنابراین، دلیل این که چرا با وجود بارقههای اندیشهورزی و فهم عمیق در مدرسه کوفه حتی در لایه محدثان، این جوانههای نورسته رو به ضعف و پژمردگی نهادند تا اندازهای روشن میشود.
۲. پیدایش دانش نوبنیاد کلام در بستر جامعه امامیه در حال رشد
هیچ شاهد روشن و آشکاری برای این که کلام نظری امامیه پیش از مدرسه کوفه وجود داشته در دست نیست و تنها برخی مستندات میتوانند حاکی از آغاز کلام در مدرسه کوفه در آغازین سالهای سده دوم باشند. بهتر است با این دیدگاه مادلونگ موافق باشیم که نخستین مجادلات کلامی امامیه و بهطور همزمان زیدیه، از زمان امام صادق علیه السلام، یعنی پس از این که این دو فرقه طی قیام زید بن علی - در سال ۱۲۲ق - موقعیت خود را به شکل جنبشهایی کاملاً مشخص تثبیت کردند، آغاز شد.۲ مخالفت امامیه نخستین با مسائل اساسیای كه معتزله بدان پایبند بودند نیز از سوی مادلونگ پیگیری شده است؛ مسائلی همچون منزه بودن خداوند از مكان و زمان و عدم حركت كه امامیه بدانها قائل بودند.۳
به هرحال، شواهد به اندازهای هست که ما بتوانیم با قدرت بیشتری این دیدگاه را بپذیریم که علم کلام در آغازین سالهای سده دوم بهعنوان پدیدهای کمترشناخته شده و نوین وارد عرصه فکری امامیه شد.۴
شکلگیری جریانهای کلامی امامیه۵ در بستری همزمان با دوره بحران اعتقادی رشد تشیع
1.. دربارۀ اتهامات گسترده به زراره - به طور خاص - نک: سبحانی، «مدرسه کلامی کوفه در دوره نظریهپردازی»: ص۵۰. دربارۀ رویگردانی او از فعالیتهای كلامی – صرف نظر از حجم گسترده روایات فقهی و تفسیریاش در كتب روایی - گزارش ابوغالب زراری به طور كامل به این مطلب اذعان دارد (زراری، رسالة ابی غالب، ص۱۳۶). با اینهمه و با توجه به گزارش كشّی كه زراره در سنین كهولتِ امام علیه السلام دربارۀ اعتقاد به قَدر، مورد انتقاد امام قرار گرفت احتمالاً او هرگز به تمام معنا دست از كلام برنداشت (كشی، رجال، ص۱۶۰).
2.. مادلونگ، مکتبها و فرقههای اسلامی، ص۱۷۴.
3.. همان، ص۱۷۵-۱۷۶.
4.. نک: سبحانی، «کلام امامیه؛ ریشهها و رویش ها»، ص۲۶.
5.. دربارۀ ریشههای شكلگیری كلام در امامیه، نک: سبحانی، «مدرسه کلامی کوفه در دوره نظریهپردازی»، ص۹. تنها برای نمونه، به عیسی بن روضه حاجب منصور عباسی اشاره میشود كه متكلمی بزرگ بود و به اعتقاد محمدرضا جعفری، مناظرهای با منصور احتمالاً در باب امامت داشته است (جعفری، «الكلام والامامیه»، ص۲۷). البته، به نظر میرسد جعفری اشتباه كرده است؛ چون متن نجاشی این است: «حاجب المنصور كان متكلما جید الكلام؛ وله كتاب فی الإمامة... وقرأت فی بعض الكتب أن المنصور لما كان بالحیرة تسمع على عیسى بن روضة وكان مولاه وهو یتكلم فی الإمامة فأعجب به واستجاد كلامه» (نجاشی، رجال، ص۲۹۴). همچنین بنابر عقیدۀ اوزاعی كه در كتاب تهذیب التهذیب آمده قیس ماصر نخستین كسی بود كه در باب ارجاء در كوفه تكلم كرد (ابن حجر، تهذیب، ج۷، ص۴۳۰، به نقل از جزوه جعفری، «الكلام والامامیه»، ص۱۴). جعفری معتقد است كه به احتمال قوی كلمه (ابن) از كلام اوزاعی افتاده است و منظور عمرو بن قیس الماصر است (همان، ص۱۶). حمران بن اعین از متكلمان مشهور عصر باقرَین علیهما السلامبود كه از نظر كلامی مورد تأیید امام صادق علیه السلام قرار گرفت. با مشاهدۀ تمام گزارشی كه امام دربارۀ حمران تعبیر «ان غلبت حمران غلبتنی» به كار بردهاند، روش كلامی امام صادق علیه السلام تا اندازهای روشن میشود؛ یعنی هدایت، راهبری و تأیید كسانی كه اهلیت لازم برای تكلم را داشتند (كشی، رجال، ص۲۷۶).