این نکته با وی همنظر است. افزون بر این، کلینی خود از روش کلامی نیز بهره جسته است؛ برای مثال، او کتابی در ردّ قرامطه نوشته۱ و در میان روایات کافی گاه به تبیین و حتی استدلال عقلی دست یازیده و در مقام تمایزنهادن میان صفات ذات و صفات فعل - پس از نقل روایات - همانند متکلمان استدلال کرده است.۲
نقل سخنان (غیر روایات) متکلمانی چون هشام بن حکم۳ و یونس بن عبدالرحمن۴ در میان روایات ائمه علیهم السلام نیز نشاندهنده آن است که کلینی دستکم تبیین آنان از روایات را پسندیده است.
با نظر به برخی شواهد، در بحث جایگاه عقل نیز میتوان به این نتیجه رسید که کلینی نیز همانند هشام هرچند معرفت را اضطراری میداند، اما بر این باور است که شرط دستیابی به این معرفت استدلال عقلی است. از سویی، تأکید بسیار کلینی بر جایگاه عقل و آغاز کردن کتاب کافی با احادیث و روایات مربوط به عقل و جهل، نشان از توجه وی به جایگاه عقل در معرفت دارد. شاهد مهمتر، نوعِ چینش روایات در ابواب مختلف اعتقادی است. کلینی کتاب توحید را با عنوان «حدوث العالم واثبات المحدث» آغاز کرده است. این شیوه در کتاب الحجة نیز رعایت شده است. وی این کتاب را با روایاتی آغاز کرده که محتوای آنها استدلال عقلی بر ضرورت حجت (الاضطرار الیالحجة) است. در این باب نیز روایات هشام و برهانهای عقلی او بر ضرورت حجت از جایگاه ویژهای برخورداراند.
کلینی افزون بر مباحث مربوط به روش، در مسائل کلامی نیز اشتراکات بسیاری با هشام دارد.۵
۱. توحید: پیشتر اشاره شد که هشام هرچند در آغاز از اصطلاح «جسم» برای خداوند استفاده میکرد، ولی دیدگاه نهایی او انکار جسم و صورت و پذیرش عبارت «شیء لا کالاشیاء» است. کلینی
1.. نجاشی، فهرست، ص۳۷۷.
2.. (کلینی، کافی، ج۱، ص۱۱۱-۱۱۲). برای مشاهدۀ عبارتی مشابه در همین بحث از شیخ طوسی که یک متکلم است، نک: شیخ طوسی، الاقتصاد، ص۸۱.
3.. در بحث نفی رؤیت، نک: کلینی، کافی، ج۱، ص۹۹.
4.. در بحث ارث (همان، ج۷، ص۱۱۵ و ۱۱۸)، در بحث زکات (همان، ج۳، ص۵۰۹) و در باب نکاح (همان، ج۵، ص۵۷۰).
5.. البته، کلینی نقدهایی نیز بر هشام بن حکم دارد که در ادامه به برخی از این نقدها اشاره خواهد شد.