برخلاف تصور این گروه که مبتنی بر گزارش اشعری در مقالات الاسلامیین است - علم قدیم الهی را انکار نمیکرد، بلکه به گفته شهرستانی از دیدگاه هشام «خداوند از ازل بنفسه عالم بوده است و به اشیاء بعد از تحقق آنها به سبب علمی عالم است؛ علمی که نه حادث است و نه قدیم؛ زیرا صفت است و صفت وصف نمیشود».۱
اندیشه هشام در بحث «استطاعت» نیز تا اندازهای او را از گروههای دیگر امامیه جدا میکرد. در حالیکه برخی مانند زراره، «استطاعت» را پیش از فعل میدانستند، هشام نظریهای خاص ارائه کرد. به گفته هشام «استطاعت» شامل پنج عنصر صحت، رهایی از قیود، مهلت زمانی، ادوات لازم مانند دست و سبب مهیج اضافی است. به نظر او چهار مورد نخست پیش از فعل و مورد آخر همزمان با فعل و به دست خداوند است. وقتی خداوند این سبب را فراهم سازد، فعل ایجاد میشود.۲ شبیه این سخن در برخی روایات نیز نقل شده است.
شاگردان و جریان کلامی هشام بن حکم
اندیشههای هشام بن حکم در میان امامیان معاصر و پس از او پیروانی داشت. در دوران حیات هشام، فردی به نام ابوالحسن علی بن منصور رسالهای نگاشت و در آن مباحثات کلامی هشام بن حکم را جمعآوری کرد. این رساله التدبیر نام داشت و دربرگیرنده مباحثی در باب توحید و مسئله امامت بود.۳ منابع رجال و ملل و نحل از وی یاد میکنند و او را از شاگردان هشام میدانند.۴
از میان شاگردان هشام میتوان به محمد بن خلیل السکاک نیز اشاره کرد که از وی حدیثی نقل نشده است، اما در منابع مقالات و فِرَق و رجال اقوالی به وی منتسب شده است که از آن جمله میتوان به اعتقاد به حرکت برای خداوند۵، پذیرش علم و قدرت حادث برای خداوند۶،
1.. شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۲۱۷.
2.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۲.
3.. نجاشی، فهرست، ص۴۳۳.
4.. همان، ص۲۵۱؛ اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۶۳.
5.. تفسیری که از حرکت خداوند در منابع به او منسوب است، با آنچه دربارۀ هشام گفته شد متفاوت است. اشعری نیز به وی نسبت داده است که او در بحث حرکت برخلاف هشام زوال را برای خداوند جایز میداند (اشعری، المقالات والفرق، ص۲۱۳). بیشک مقصود او از زوال، زوال حرکتی بوده است (نک: مادلونگ، مکتبها و فرقههای اسلامی، ص۱۷۸).
6.. ابن حزم، الفصل، ج۳، ص۱۱۶.