۱. گروهی با تأکید بر ختم نبوت هرگونه ارتباطی میان امام و فرشتگان را نفی کردند و علم ائمه علیهم السلام را برگرفته از پیامبر صلی الله علیه و اله دانستند.
۲. گروهی دیگر از سویی سعی کردند، بر ختم نبوت تأکید کنند و از سوی دیگر علاقهمند بودند که امام را از علوم آسمانی و ارتباط با فرشتگان بهرهمند بدانند و به همین دلیل از الهام و تحدیث در برابر وحی استفاده کردند. در نظرِ این گروه، امام تنها صدای فرشته را میشنود، برخلاف پیامبر علیهم السلام که او را نیز میبیند.
۳. گروهی دیگر نیز در میان اصحاب ائمه علیهم السلام وجود داشتند که پا را از این هم فراتر گذاشته و معتقد بودند امام هم صدای فرشته را میشنود و هم او را میبیند. در ادامه، به تفصیل به بررسی هر کدام از این جریانات میپردازیم.
گروه نخست: نفی الهام
از جمله افراد این گروه، میتوان به هشام بن حکم، سدیر صیرفی، یونس بن عبدالرحمن و فضل بن شاذان اشاره کرد.
هر چند آنچه از هشام بن حکم(م۱۹۹ق) موجود است، بهخوبی بیانگر دیدگاه او نیست، ولی با تحلیل درستی از شواهد موجود، میتوان به نظر او پی برد. اشعری(م۳۲۴ق) در مقالات الاسلامیین گزارشی از دیدگاه هشام بن حکم درباره عصمت ائمه علیهم السلام ارائه داده است که میتواند ما را به دیدگاه او درباره علم نیز ره بنماید. بنا به گفته او، هشام بن حکم معتقد بود که امام باید معصوم باشد؛ چرا که امامان برخلاف پیامبران به وحی متصل نیستند و ملائکه بر آنها نازل نمیشوند. پس برای محافظت از گناه و خطا باید معصوم باشند.۱ کارکردی که در نظر هشام برای وحی بیان شده (یعنی نگهداری انسان از خطا و گناه) و امام فاقد آن دانسته شده است، اختصاص به وحی ندارد؛ بلکه تحدیث (سخن گفتن فرشته با امام) و الهام (القاء به قلب) را نیز در بر میگیرد؛ چرا که برای نگهداری امام از خطا و گناه نیازی نیست که امام فرشته را ببیند؛ بلکه همین که فرشته با او سخن بگوید نیز کافی است؛ بنابراین، میتوان به این نکته پی برد که بنا به نظر اشعری از دیدگاه هشام فرقی بین تحدیث و الهام با وحی نیست و امامان فاقد این ویژگی هستند و به همین دلیل باید معصوم باشند.