(عقل) ممکن میداند و توضیح میدهد که ادراک حسی خداوند ممکن نیست و برای این ادعا ادلهای عقلی اقامه میکند. از نظر او، ادراک عقلی خداوند نیز ممکن نیست؛ چرا که عقل تنها اموری را درک میکند که در هوا موجود است و چون خداوند و امر توحید در هوا موجود نیست، عقل نیز توانایی درک آن را ندارد.۱ البته، این سخن هشام با آنچه در برخی روایات مبنی بر امکان رؤیت قلبی آمده است، ناسازگار نیست و حتی از هشام روایتی در انکار رؤیت بصری و اثبات رؤیت قلبی بهجا مانده است.۲ آنچه هشام انکار میکند ادراک بصری و قلبی (عقلی) است که در برخی روایات از آن به «اوهام القلوب» یا «احاطة الوهم» تعبیر شده است.۳ شاید به همین دلیل است که هشام در بحث معراج معتقد بود که ممکن نیست پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله خداوند را دیده باشد.۴
هشام بن حکم، در بحث صفات الهی نظریهای خاص داشت. به نظر او علم، قدرت، حیات، بینایی و شنوایی صفات هستند و به همین دلیل ممکن نیست که به عنوان قدیم یا حادث توصیف شوند. هشام با این نظریه از کمند پرسشی که معتزلیان درباره تعدد اَعراض الهی مطرح کردند و یگانگی خداوند را تهدید میکرد، گریخت، چون این صفات نه خداوند و نه غیرخدا هستند: «ان العلم صفة له لیست هی هو ولاغیره».۵ در دیدگاه هشام، این نظریه همچنین درباره صفت «اراده» نیز مؤثر بود. به نظر او اراده الاهی، حرکت خداوند است و حرکت نیز نه خداوند و نه غیرخداست، بلکه معنایی برای خداست. روشن است که این حرکت به معنای حرکت مکانی نیست، بلکه حرکت در نگاه او، فعل خداوند در چیزی (فعله الشیء) است و این حرکت مستلزم آن نیست که خداوند از جایی بهجای دیگر نقل مکان کند و دیگر در مکان نخست نباشد (زوال).۶
نظریه دیگر هشام که حتی در برخی روایات انکار و رد شده است، بحث «علم الهی» است. بنا بر ادعای برخی، هشام معتقد بود که خداوند به اشیاء یا وقایع پیش از وجود آنها علم ندارد و چنین استدلال میکرد که علم خداوند به آنها از ازل، مستلزم وجود آنها از ازل خواهد بود.۷ هرچند گزارشها و احادیث درباره دیدگاه هشام در باب علم الهی متفاوت است، ولی هشام -
1.. کلینی، کافی، ج۱، ص۹۹.
2.. خزاز، کفایة الاثر، ص۲۶۰-۲۶۱.
3.. قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۰.
4.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۷.
5.. همان، ص۲۱۳.
6.. مادلونگ، مکتبها و فرقههای اسلامی، ص۱۸۰.