51
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

(عقل) ممکن می‌داند و توضیح می‌دهد که ادراک حسی خداوند ممکن نیست و برای این ادعا ادله‌ای عقلی اقامه می‌کند. از نظر او، ادراک عقلی خداوند نیز ممکن نیست؛ چرا که عقل تنها اموری را درک می‌کند که در هوا موجود است و چون خداوند و امر توحید در هوا موجود نیست، عقل نیز توانایی درک آن را ندارد.۱ البته، این سخن هشام با آنچه در برخی روایات مبنی بر امکان رؤیت قلبی آمده است، ناسازگار نیست و حتی از هشام روایتی در انکار رؤیت بصری و اثبات رؤیت قلبی به‌جا مانده است.۲ آنچه هشام انکار می‌کند ادراک بصری و قلبی (عقلی) است که در برخی روایات از آن به «اوهام القلوب» یا «احاطة الوهم» تعبیر شده است.۳ شاید به همین دلیل است که هشام در بحث معراج معتقد بود که ممکن نیست پیامبر اکرم صلی الله علیه و اله خداوند را دیده باشد.۴

هشام بن حکم، در بحث صفات الهی نظریه‌ای خاص داشت. به نظر او علم، قدرت، حیات، بینایی و شنوایی صفات هستند و به همین دلیل ممکن نیست که به عنوان قدیم یا حادث توصیف شوند. هشام با این نظریه از کمند پرسشی که معتزلیان درباره تعدد اَعراض الهی مطرح کردند و یگانگی خداوند را تهدید می‌کرد، گریخت، چون این صفات نه خداوند و نه غیرخدا هستند: «ان العلم صفة له لیست هی هو ولاغیره».۵ در دیدگاه هشام، این نظریه همچنین درباره صفت «اراده» نیز مؤثر بود. به نظر او اراده الاهی، حرکت خداوند است و حرکت نیز نه خداوند و نه غیرخداست، بلکه معنایی برای خداست. روشن است که این حرکت به معنای حرکت مکانی نیست، بلکه حرکت در نگاه او، فعل خداوند در چیزی (فعله الشیء) است و این حرکت مستلزم آن نیست که خداوند از جایی به‌جای دیگر نقل مکان کند و دیگر در مکان نخست نباشد (زوال).۶

نظریه دیگر هشام که حتی در برخی روایات انکار و رد شده است، بحث «علم الهی» است. بنا بر ادعای برخی، هشام معتقد بود که خداوند به اشیاء یا وقایع پیش از وجود آنها علم ندارد و چنین استدلال می‌کرد که علم خداوند به آنها از ازل، مستلزم وجود آنها از ازل خواهد بود.۷ هرچند گزارش‌ها و احادیث درباره دیدگاه هشام در باب علم الهی متفاوت است، ولی هشام -

1.. کلینی، کافی، ج۱، ص۹۹.

2.. خزاز، کفایة الاثر، ص۲۶۰-۲۶۱.

3.. قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۲۰.

4.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۷.

5.. همان، ص۲۱۳.

6.. مادلونگ، مکتب‌ها و فرقه‌های اسلامی، ص۱۸۰.


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
50

«حجت باطنی» می‌داند.۱ از نگاه او، عقل ابزاری برای شناخت صواب از خطاست. وی در مناظره با عمرو بن عبید، قلب (عقل) را موهبتی برای برطرف شدن شک و تردید می‌داند.۲ با این حال، وی به محدودیت عقل معتقد است و در عبارتی که کلینی از او نقل کرده است، عقل را ناتوان از شناخت ذات خداوند می‌داند.۳ همچنین وی در روایتی از امام کاظم علیه السلامبه نیازمندی عقل به وحی تصریح کرده است.۴

یکی از جنجالی‌ترین اندیشه‌های هشام بن حکم بحث «تجسیم» است. گفته شده که هشام خداوند را جسم نه مانند اجسام دیگر (جسمٌ لا کالاجسام) می‌دانست. این که مقصود هشام از جسم در عبارت «جسمٌ لا کالاجسام» چه بوده است، ما را تا اندازه‌ای به دیدگاه او درباره خداوند نزدیک می‌کند. به احتمال زیاد این دیدگاه هشام در تقابل با تنزیه افراطی (تعطیل) در معتزله بیان شده است. به بیان دیگر، مقصود هشام از عبارت «جسم» در این عبارت چیزی معادل «وجود» است.۵ البته، در روایتی از خود هشام بن‌حکم در این بحث اصطلاح «شیء» برای خداوند به‌کار رفته است و اطلاق عنوان جسم و صورت از خداوند انکار شده است.۶ شیخ مفید و کراجکی نیز به روگردانی هشام از کاربرد اصطلاح جسم درباره خداوند اشاره کرده‌اند.۷

در بحث رؤیت اللّه نقل قولی از هشام بن حکم در کتاب کافی آمده است که ادراک بصری و حتی قلبی۸ را انکار می‌کند. البته، مقصود او از ادراک عقلی معرفت عقلی خداوند نیست، بلکه مقصود وی آن است که عقل توانایی تخیل و تصور خداوند را ندارد. این ادعا از توضیحات هشام در نقل قول کافی قابل اثبات است. در این عبارات، هشام ادراک اشیاء را یا با حواس و یا به‌وسیله قلب

1.. کلینی، کافی، ج۱، ص۱۶.

2.. همان، ص۲۳۹.

3.. همان، ص ۱۳۴.

4.. همان، ص ۱۶-۱۸.

5.. سامی النشار، نشأة الفکر الفلسفی، ج۲، ص۸۵۳- ۸۶۰؛ اسعدی، هشام بن حکم، ص۱۱۶-۱۴۰.

6.. شیخ صدوق، التوحید، ص۱۰۴.

7.. شیخ مفید، الحکایات، ص۷۹؛ کراجکی، کنز الفوائد، ص۴۰-۴۱.

8.. همان‌طور که پیش‌تر گفتیم، قلب در نظر هشام همان عقل است.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 36074
صفحه از 572
پرینت  ارسال به