481
جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه

رفته،۱ اصلی‌ترین لقب ابوجعفر«صاحب ‌الطاق»۲ و پس از آن «‌شیطان الطاق»۳ بوده است. بعید نیست او را به دلیلِ وجاهت و شکوه قابل توجهی که در محل کسب و پیشه خویش داشته، صاحب الطاق خوانده باشند. در مورد لقب ‌شیطان الطاق نیز هرچند تحلیل‌های چند‌گانه‌ای ارائه شده۴ اما محتمل‌ترین ایده آن است که این لقب، از سر زیرکی و کیاستی که در مؤمن الطاق بوده میان مردمان رواج یافته است. با این همه، دیری نپایید که لقب ‌شیطان الطاق او، بار مثبت پیشین خود را از دست داد و از سوی جامعه اهل سنت، بار معنایی منفی به خود گرفت. شواهدی در دست است که می‌توان از آن استنباط کرد دلیل این تغییر معنا، حاضرجوابی ابوجعفر در مباحث اعتقادی و کلامی بوده است.۵ به هر صورت، عمدتاً منابع غیر شیعی نوشته‌اند که شیعیان تلاش کردند در برابر این لقب، لقبی مشابه - و البته، با بُعدی مثبت - به دست دهند۶ تا به شکلی، زشتی و قبح لقب «‌شیطان الطاق» را گرفته و حرمت ابوجعفر را پاس دارند؛ لقبی که از مثل لقب «‌مؤمن الطاق»۷ انتظار می‌رود و احتمالاً این‌گونه بوده که لقب «‌مؤمن‌ الطاق» رخ نمایانده است.

1.نک: کلینی، اصول کافی، ج‌۲، ص‌۱۲۵؛ ج‌۷، ص‌۲۸۵؛ ج‌۱، ص‌۱۷۴؛ ج‌۲، ص‌۸۵؛ ج‌۸، ص‌۲۲۷و ج‌۴، ص‌۹۴؛ شیخ صدوق، امالی، ص‌۳۸۱و... .

2.. نک: نجاشی، رجال، ص‌۳۲۵؛ علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص‌۲۳۷؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج‌۱۸، ص‌۳۴؛ صفدی، الوافی بالوفیات، ج‌۴، ص‌۷۸؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج‌۱۱، ص‌۱۸۲.

3.. نک: ابن حجر، لسان المیزان، ج‌۲، ص۱۵۹، رقم ۶۹۵؛ ج‌۳، ص۱۶، رقم۵۶۲ و ج‌۵، ص۳۰۰، رقم۱۰۱۷؛ زرکلی، الاعلام، ج‌۶، ص‌۲۷۱؛ عمر کحاله، معجم المؤلفین، ج‌۱۱، ص‌۶۷؛ شهرستانی، الملل والنحل، ج‌۱، ص‌۱۸۶؛ ابن طاهر، البدء والتاریخ، ج‌۱، ص‌۸۵؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج‌۱۱، ص‌۱۸۲؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج‌۱۰، ص‌۵۵۳؛ بغدادی، الفرق بین الفرق، ج‌۱، ص‌۵۳؛ اسفراینی، التبصیر فی الدین، ص‌۴۰.

4.. برای نمونه، اطلاق شیطان‌الطاق از آن‌رو که ابوجعفر بر مخالفان غالب می‌شد(نک: مرزبانی خراسانی، مختصر أخبار شعراء الشیعة، ص‌۹۰-۹۵) یا اطلاق ‌شیطان الطاق از باب تضعیف و توهین ابوجعفر و اعتقادات وی(نک: محمد حسین مظفر، مؤمن الطاق، ص‌۱۰؛ اسد حیدر، الامام الصادق و المذاهب الاربعة، ج‌۳، ص‌۷۲ و۷۰) و یا اطلاق ‌شیطان الطاق به تقلید از آوای لقب شاه‌ الطاق او(نک: مدرسی طباطبایی، میراث مكتوب شیعه، ص‌۴۰۳).

5.. نک: مرزبانی خراسانی، مختصر أخبار شعراء الشیعة، ص‌۹۰-۹۵.

6.. نک: زرکلی، الاعلام، ج‌۶، ص‌۲۷۱؛ ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج‌۱۰، ص‌۵۵۳؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج‌۱۱، ص‌۱۸۲؛ ابن حجر، لسان المیزان، ج‌۵، ص۳۰۰، رقم۱۰۱۷. همچنین، نک: شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج‌۲، ص‌۴۲۲، ۴۲۵-۴۲۶، ۴۲۹-۴۳۰ و ۵۵۴؛ مجلسی، بحار الانوار، ج‌۴۷، ص۴۰۷-۴۰۸.

7.. نک: نجاشی، رجال، ص‌۳۲۵؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص‌۲۰۷؛ علامه حلی، خلاصة الاقوال، ص‌۲۳۷؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج‌۱۸، ص‌۳۴ و ج۲۲، ص‌۹۵.


جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
480

درود گفته است.۱

اطلاعات مربوط به خاندان ‌مؤمن الطاق نیز همانند داده‌های منابع رجالی و تاریخی در مورد تولد و فوت او حداقلی است. با این حال، همین گزارش‌ها حاکی از آن‌اند که ‌مؤمن الطاق و خاندانش جملگی از موالیان قبیله بَجیله بوده‌اند.۲ همچنین منابع مذکور عمو، عموزاده و نیای ابوجعفر را از بزرگان و سرشناسان اصحاب و محدثان شیعه معرفی کرده‌اند.۳ این سابقه درخشانِ شیعی البته، در نسلِ ‌مؤمن الطاق نیز وجود دارد. فرزند او حارث بن محمد بن علی بن نعمان، ابوعلی کوفی، از اصحاب امام صادق علیه السلاممعرفی شده که برای او کتابی در اصول حدیث گزارش شده است.۴ همچنین سُهیل بن زیاد ابویحیی واسطی، صاحبِ کتابِ نوادر، نوه دختری ‌مؤمن الطاق بوده و در دوران امام حسن عسگری علیه السلاممی‌زیسته است.۵

مجموعه شواهدی که از اطلاعات تاریخی و تراجم به دست می‌آید به‌خوبی نشان می‌دهد که ‌مؤمن الطاق در طول زندگی خویش، القاب متعددی را از سوی دوستان و دشمنان خویش گرفته است. به نظر می‌رسد جدا از لقب «الأَحوَل»۶ که غالباً با کنیه او در مصادر روایی به کار

1.. البته، منابع متأخر هر کدام تاریخ‌هایی را برای پایان عمر ‌مؤمن‌ الطاق بیان کرده‌اند. برای نمونه، عمر کحاله می‌گوید: ابوجعفر پیش از سال ۱۴۸ق زنده بوده است (نک: عمر کحاله، معجم المؤلفین، ج‌۱۱، ص‌۶۷)؛ زركلی می‌گوید وی حدود سال ۱۶۰ق فوت كرده است (نک: زرکلی، الاعلام، ج‌۳، ص‌۱۸و ج‌۶، ص‌۲۷۱)؛ زبیدی درگذشت او را حدود سال ۱۸۰ق می‌داند (نک: زبیدی، تاج العروس، ج‌۲۶، ص‌۱۰۸)؛ اسماعیل پاشا معتقد است ابوجعفر پس از سال ۱۸۰ق فوت كرده است (نک: اسماعیل پاشا، هدیة العارفین، ج‌۶، ص‌۸) و آغا بزرگ تهرانی خبر از فوت وی در سال ۱۹۹ق دارد (نک: آغا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج‌۲۱، ص‌۲۴۶)، اما شواهد دیگری در دست است (نک: ابن عبدربه، العقد الفرید، ج‌۴، ص‌۴۲؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج‌۲، ص‌۴۲۷؛ ابن داود حلی، رجال ابن داود، ص‌۲۱۵؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج‌۱۸، ص‌۳۸) که نشان می‌دهد او در ایام امامت امام کاظم علیه السلامزنده بوده و حتی مدتی ‌در زندان هارون‌الرشید محبوس بوده است (نک: مرزبانی خراسانی، مختصر أخبار شعراء الشیعة، ص‌۸۸ -۹۰). از این‌رو حوالی سال ۱۸۰ق بیش از دیگر اقوال قابل تأیید است.

2.. نک: نجاشی، رجال، ص‌۳۲۵؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج‌۲، ص‌۴۲۲؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج‌۱۸، ص‌۳۴.

3.. نک: شیخ طوسی، رجال طوسی، ص‌۱۸۲ و ۱۴۶؛ ابن داود حلی، رجال ابن داود، ص‌۸۲.

4.. نک: نجاشی، رجال، ص‌۱۴۰؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص‌۱۶۴.

5.. نک: نجاشی، رجال، ص‌۱۹۲؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص‌۲۲۸؛ ابن الغضائری، رجال، ص‌۶۶.

6.به معنای کاژ، گژ چشم و دوبین.

  • نام منبع :
    جستارهایی در مدرسه کلامی کوفه
    سایر پدیدآورندگان :
    جمعی از پژوهشگران؛ زیر نظر محمدتقی سبحانی
    تعداد جلد :
    1
    ناشر :
    انتشارات دارالحدیث
    محل نشر :
    قم
    تاریخ انتشار :
    1396
    نوبت چاپ :
    اول
تعداد بازدید : 36205
صفحه از 572
پرینت  ارسال به