درود گفته است.۱
اطلاعات مربوط به خاندان مؤمن الطاق نیز همانند دادههای منابع رجالی و تاریخی در مورد تولد و فوت او حداقلی است. با این حال، همین گزارشها حاکی از آناند که مؤمن الطاق و خاندانش جملگی از موالیان قبیله بَجیله بودهاند.۲ همچنین منابع مذکور عمو، عموزاده و نیای ابوجعفر را از بزرگان و سرشناسان اصحاب و محدثان شیعه معرفی کردهاند.۳ این سابقه درخشانِ شیعی البته، در نسلِ مؤمن الطاق نیز وجود دارد. فرزند او حارث بن محمد بن علی بن نعمان، ابوعلی کوفی، از اصحاب امام صادق علیه السلاممعرفی شده که برای او کتابی در اصول حدیث گزارش شده است.۴ همچنین سُهیل بن زیاد ابویحیی واسطی، صاحبِ کتابِ نوادر، نوه دختری مؤمن الطاق بوده و در دوران امام حسن عسگری علیه السلاممیزیسته است.۵
مجموعه شواهدی که از اطلاعات تاریخی و تراجم به دست میآید بهخوبی نشان میدهد که مؤمن الطاق در طول زندگی خویش، القاب متعددی را از سوی دوستان و دشمنان خویش گرفته است. به نظر میرسد جدا از لقب «الأَحوَل»۶ که غالباً با کنیه او در مصادر روایی به کار
1.. البته، منابع متأخر هر کدام تاریخهایی را برای پایان عمر مؤمن الطاق بیان کردهاند. برای نمونه، عمر کحاله میگوید: ابوجعفر پیش از سال ۱۴۸ق زنده بوده است (نک: عمر کحاله، معجم المؤلفین، ج۱۱، ص۶۷)؛ زركلی میگوید وی حدود سال ۱۶۰ق فوت كرده است (نک: زرکلی، الاعلام، ج۳، ص۱۸و ج۶، ص۲۷۱)؛ زبیدی درگذشت او را حدود سال ۱۸۰ق میداند (نک: زبیدی، تاج العروس، ج۲۶، ص۱۰۸)؛ اسماعیل پاشا معتقد است ابوجعفر پس از سال ۱۸۰ق فوت كرده است (نک: اسماعیل پاشا، هدیة العارفین، ج۶، ص۸) و آغا بزرگ تهرانی خبر از فوت وی در سال ۱۹۹ق دارد (نک: آغا بزرگ تهرانی، الذریعه، ج۲۱، ص۲۴۶)، اما شواهد دیگری در دست است (نک: ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۴، ص۴۲؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۴۲۷؛ ابن داود حلی، رجال ابن داود، ص۲۱۵؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۳۸) که نشان میدهد او در ایام امامت امام کاظم علیه السلامزنده بوده و حتی مدتی در زندان هارونالرشید محبوس بوده است (نک: مرزبانی خراسانی، مختصر أخبار شعراء الشیعة، ص۸۸ -۹۰). از اینرو حوالی سال ۱۸۰ق بیش از دیگر اقوال قابل تأیید است.
2.. نک: نجاشی، رجال، ص۳۲۵؛ شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال، ج۲، ص۴۲۲؛ خوئی، معجم رجال الحدیث، ج۱۸، ص۳۴.
3.. نک: شیخ طوسی، رجال طوسی، ص۱۸۲ و ۱۴۶؛ ابن داود حلی، رجال ابن داود، ص۸۲.
4.. نک: نجاشی، رجال، ص۱۴۰؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص۱۶۴.
5.. نک: نجاشی، رجال، ص۱۹۲؛ شیخ طوسی، الفهرست، ص۲۲۸؛ ابن الغضائری، رجال، ص۶۶.
6.به معنای کاژ، گژ چشم و دوبین.