علمِ مرتبه دوم، علمِ فعلی خداوند است.
بدین ترتیب روشن میشود که ناآگاهی غیر شیعیان نسبت به این دو ساحت از صفات الاهی زمینهساز بدفهمی آنان از باور امامیه درباره علم الاهی شد، بهطوریکه مدعی شدند شیعیان به خداوند نسبت جهل میدهند و بر این باورند که خداوند پیش از خلقت اشیاء به آنها علم ندارد.۱ بر اساس چنین بینشی، کتابهای مقالاتنویسی اهل سنت، دیدگاه خاصی را در مورد صفات الاهی به زراره نسبت دادهاند. اشعری در مقالات الاسلامیین این دیدگاه را به زراره و اصحاب او نسبت میدهد که خداوند از ازل سمیع، علیم و بصیر نبود و پس از آنکه این صفات را برای خود خلق کرد، متصف به این صفات شد.۲ بغدادی اندیشه زراره در باب صفات را به صفات حی، قادر و مرید نیز تسری میدهد، درحالیکه اشعری این اندیشه زراره را در خصوص علم، سمع و بصر که از شُعَب علم بهحساب میآیند، اطلاق کرده است.۳
شهرستانی همانند بغدادی، قول کلی را به زراره نسبت میدهد و میگوید: زراره معتقد است که علم، قدرت و حیات، بلکه همه صفات الاهی نخست وجود نداشتند و سپس حادث شدند.۴ سمعانی در الانساب۵ و ابن جوزی در کتاب تلبیس ابلیس،۶ همین قول کلی را به زراره نسبت دادهاند. از میان محققان معاصرِ اهل سنت، علی سامی النشار۷ و از میان مستشرقان جوزف فان اس.۸ معتقدند این دیدگاهی که در آن صفات بهصورت کلی مطرح شده است، تعمیمی از جانب دیگران است و سخن زراره نیست. قول زراره، مسئله علم و ادراک است؛ گروهی بیاساس تعمیم دادهاند که اگر کسی در باب علم این حرف را بزند، حتماً در باب قدرت، اراده و... نیز همین حرف را مطرح میکند. در جمعبندی این سخنان باید گفت آنچه میتوانیم بهیقین به زراره نسبت بدهیم، قول اشعری است؛ چرا که اشعری در کتاب مقالات الاسلامیین - با همه تعصبی که در
1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۳۶-۳۹.
2.. همان، ج۱، ص۳۶.
3.. بغدادی، الفرق بین الفرق، ص۵۲.
4.. شهرستانی، ملل و نحل، ج۱، ص۲۱۸.
5.. سمعانی، الانساب، ج۶، ص۲۷۷.
6.. ابن جوزی، تلبیس ابلیس، ص۸۴.
7.. سامی النشار، نشأه الفکر الفلسفی فی الاسلام، ج۲، ص۲۲۰.
8.. فان اس.، علم الکلام والمجتمع، ص۴۵۶.