نمیخریدند. چهبسا گزارش اشعری از کسانی که میگفتند: «القول ما قال الجعفر علیه السلام»۱ ناظر به همین گرایش باشد. باید توجه داشت که اشعری در چنین مواردی اساساً دیدگاهی را مطرح نمیکند و تنها به ذکر همین روش بسنده میکند.
عدم ورود به حوزه دفاع، تعبد به نصوص و پرهیز از تبیینهای برونمتنی و طرح روایات ذم کلام از سوی این گرایش، به راستی قرابت زیادی را از این جریان با جریانِ محدثانِ متکلم به وجود میآورد. افزون بر این، داد و ستد روایات میان این گروه از محدثان با محدثان متکلم بسیار قابل توجه است و شاید از همین زاویه نیز تمایز نهادن میان این دو مشکل باشد.
از شاخصترین افراد این جریان میتوان از حماد بن عثمان الناب (م۱۹۰ق)، أبان بن عثمان أحمر بَجَلی (م. ح۲۰۰ق)، جمیل بن دُرّاج بن عبداللّه کوفی (زنده پیش از ۲۰۳ق) و ابومحمد عبداللّه بن مغیرة خزاز کوفی (زنده پیش از ۲۰۳ق) نام برد.
جمعبندی
پژوهشهای نوین در زمینه تاریخ کلام امامیه، برای این تاریخ در بازه زمانی سالهای ۸۰ تا ۱۸۰ق جایگاهی واقعی به تصویر نکشیدهاند و از همینرو بغداد و مدرسه فکری آن خطه را مولّد کلام امامیه دانستهاند؛ اما همانطور که دیده شد پیش از آن، این مدرسه کلامی کوفه بوده که معارف اعتقادی اهل بیت علیهم السلامرا - دستکم در دو جریان مهم کلامی موسوم به «جریان متکلمانِ نظریهپرداز» و «جریان محدثانِ متکلم» - منتشر و آن را در قالب بستههای معرفتی تبیین کرده است. البته، این جریانها هر یک خطوط مختلفی در درون خود داشت و با این همه وجه مشترک این جریانها، روایتگری و پایبندی به پرسوجوی مسایل فکری از حضرات معصومین علیهم السلامو نگاهداری و نقل آنها برای دیگران بود. با این حال، رویکرد کلامی در پی تبیین عقلانی و یا نظریهپردازی گِرد معارف مدرسه اهل بیت علیهم السلامو دفاع از آن در مقابل جریانهای فکری رقیب بود، ولی رویکرد حدیثی در پی فهم دقیق همان معارف و عرضه آن به جامعه مؤمنان بود. آنچه در این دوره بیش از همه باید مورد توجه قرار گیرد آن است که بر خلاف برخی تلقیها، کوفه کاملاً مدرسهای کلامی با روششناسی خاص خود، جریانهای گوناگون کلامی، متکلمان سرشناس و تراث فکری و کلامی بوده و در چند فردِ متکلم یا یک جریان محدود خلاصه نمیشده است. این