اخیرِ این جریان قرار دارد که وارث احادیث و اندیشههای کلامی آنهاست؛ ۲) خطی که با ابراهیم بن هاشم آغاز میشود و به فرزندش علی بن ابراهیم در طبقه بعد میرسد و در نهایت، به کلینی ختم میشود. این دو خط افزون بر اینکه - بهویژه در طبقات نخست - از نقل از مشایخ یکدیگر پرهیز میکنند، بهلحاظ موضعشان در قبال اندیشههای هشام بن حکم نیز تقابل دارند؛ یعنی در حالیکه علی بن ابراهیم مروّج و مدافع اندیشههای هشام و یونس بود و کتابی در اینباره تحریر کرده بود، سعد بن عبداللّه ردیهای بر او در اینباره مینویسد۱؛ ۳) خطی که آغازش با محمد بن خالد برقی است و با فرزندش احمد ادامه مییابد و پس از او علی بن الحسین سعدآبادی و محمد بن ابیالقاسم ماجیلویه مشترکاً در طبقه آخر این جریان قرار دارند؛ ۴) خط متهمان به غلو که شخصیتهایی چون محمد بن علی الصیرفی ملقب به ابوسمینه، محمد بن اورمه، ابوسعید سهل بن زیاد آدمی و حسین بن عبیداللّه محرر را دربرمیگیرد.۲
درباره این تقسیمبندی چند نکته قابل ملاحظه است:
۱. همانطور که محقق مذکور اشاره کرده، میتوان دو خط نخست (خط احمد بن محمد بن عیسی و خط ابراهیم بن هاشم) را هم بهلحاظ زنجیره راویان از هم متمایز کرد و هم بهلحاظ گرایش کلامی؛ اما نشان دادن اینکه خط محمد بن خالد برقی یک خط فکری و دارای مواضع کلامی مشخصی بوده، نیازمند شواهد بیشتری است.
۲. متهمان به غلو در قم را دشوار بتوان یک جریان دانست که سلسله یا زنجیره استاد-شاگردی معینی را طی چند نسل متوالی تشکیل داده باشند. احتمالاً سختگیریهای احمد بن محمد بن عیسی که در قم از گونهای حاکمیت اجتماعی برخوردار بود به متهمان به غلو این امکان را نداد که به جریانسازی بپردازند.
۳. تنوع خطوط حدیثی کلینی و شیخ صدوق نشان میدهد که ایشان دستکم در نقل حدیث - احتمالاً با هدف تجمیع بیشترین حد ممکن از میراث حدیثی پیشینیان - تا حدی از محدودیتهای سختگیرانه التزام به خط حدیثی خود عبور کرده بودند. بدین ترتیب به نظر میرسد که در نسبت دادن تمام ویژگیهای نوعی یک خط خاص به هر کدام از این دو باید احتیاط ورزید.
۴. اگر فردی سختگیر همچون ابن ولید را امتداد حقیقی خط احمد بن محمد بن عیسی بدانیم، شاید نتوانیم محمد بن الحسن الصفار را در طبقه پیش از او با توجه گستردگی روایاتی که