به امام از جمله معارف ضروری است و ممکن نیست که شناخت امام به کسی عطا نشده باشد.۱
شهرستانی نیز در مورد انگاره زراره و اصحابش در باب معرفت، گزارشی آورده که بررسی آن به فهم گزارشِ اشعری کمک میکند. وی مینویسد: «از زراریه (پیروان و اصحاب زراره) حکایت شده است که معرفت، ضروری است و جهل نسبت به ائمه علیهم السلام جایز نیست...».۲
در این میان، بایستی دیدگاه هشام بن حکم و اصحاب او را در گروه نخست و همراه با نظریه ابن ابی یعفورجستوجو کرد؛ زیرا باور آنان در مسئله معرفت آن بود که معرفت اضطراری منحصر در معرفت خداست و شرط تحقق و فعلیت یافتن این معرفت نیز نظر و استدلال است.۳حال آنکه از دیدگاه اصحابِ هشام، دیگر معارف - از جمله معرفت امام - ضروری نیست و تحصیل آن در گرو اکتساب و استدلال است.۴
۴. عصمت امام
گزارش عقیدهنگاران نیز شاهد محکمی است که امامیه نخستین در اعتقاد به اصل عصمت ائمه علیهم السلام اختلافی نداشتهاند، اما آنان در موضوع عصمت پیامبران و قلمرو عصمت ائمه علیهم السلام در میان اصحاب امامیه اختلافاتی را گزارش کردهاند. اشعری چنین گزارش میدهد که عدهای از امامیه در مسئله عصمت میان پیامبران و امامان قائل به تفکیک بوده و بر این باورند که اگرچه صدور گناه از پیامبران جایز است، ارتکاب گناه از امامان جایز نیست.
او این اندیشه را به هشام بن حکم نسبت میدهد. به گفته بغدادی، پیروان مکتب امامیه به دلیل عدم اعتقاد هشام به عصمت پیامبران، وی را تکفیر کردهاند. دلیل هشام بر این اعتقاد، این است که چون به پیامبران وحی میشده، در صورت ارتکاب معصیت به وسیله وحی از گناه خود مطلع میشدند، ولی چون به امام وحی نمیشود پس لازم است که از گناه معصوم باشد،۵ اما
1.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۴۹-۵۰.
2.. شهرستانی، الملل والنحل، ج۱، ص۲۱۸.
3.. اشعری، مقالات الاسلامیین، ص۵۲؛ بغدادی، اصول الدین، ص۳۲؛ کلینی، الکافی، ص۱۰۴؛ صدوق، التوحید، ص٩٨.
4.. برای مطالعۀ بیشتر دربارۀ دیدگاه خاصهشام بن حکم دربارۀ مسئلۀ معرفت و امتیازات آن نسبت به نظریۀ مشهور امامیه نک: منتظری، «بررسی تطبیقی مسألۀ علم و معرفت در مدرسۀ کوفه و بغداد»، ص۴۳–۴۸.
5.. اشعری، مقالات الاسلامیین؛ بغدادی، اصول الدین.